اونایی که دوتا بچه پشت هم دارن بیان دلگرمی

من با برادرم پونزده ماه اختلاف سنی داشنیم ،مامانم میگه چقدر گریه میکرده که در حق من ظلم شده اما من اونروزا رو یادم نیست همیشه خوشحال بودم همبازی دارم دوست داشتم خودمم دوتا با اختلاف سنی کم بیارم که متاسفانه همسرم نخواست 

تا گوساله گاو شود دل صاحبش کباب شود ب معنی واقعی کلمه جر میخوره ادم

سومی رو خدا سوپرایزم کرد خدا خواسته بود دوتا بچه هام بد نبودن نسبتا آروم بودن

اره میدونم ولی نشد شرایط اوکی نبود الانم میخام کلاس اول دخترم تموم بشه بعد 

من دخترم ۲۲ماهه بود فهمیدم باردارم الان دخترم ۳سال و ۹ماهشه پسرم ۱سال. و ۴ماهه نگم برات ک چیا ب سرم اومدو یک لحظه ارامش ندارم از شیطنتاشون بگم ک امروز دنباله هم کردن پسرم پیشونیش شکاف خورد و من هنوز حالم خرابه خیلی سخته انشاا..خدا ب همه ی مامانا توان و صبر و قوت بده و همه ی بچه ها رو حفظ کنه

حتی ازتصورشم وحشت میکنم وای اگه من تواین موقعیت باشم خودمو میکشم 😱

آخ ویروسو نگو که همین الان درگیرشم

واقعا

چه پشت هم بیاری چه با فاصله دهنت صافه

اینو برا دلگرمی استارتر گفتم

مبارک باشه همه چیز بستگی به شرایط داره من یکی رو میشناسم دوتا بچه به فاصله یک سال داره که مدام پیش مادرشوهرش بوده و الان همه جا میره تنهایی پیاده روی اصلا انگار نه انگار بچه داره ولی یکی مثل من که تمام مسئولین دوتا بچم با خودمه شوهرم هیچ کمکی نمیکنه پسر من پنج سالشه دخترم ۱۵ ماهه من خیلی راضیم هم پسرم الان درک میکنه که مواظب خواهرش باشه ولی خب هر کار با دخترم میکنم مثلا بوس اونم میاد کلا در حال بازی و وقت گذرونی باهاشونم دخترم خیلی خودشو لوس میکنه برامون خیلی ناز میکنه پسرم تنها بود از تنهایی دراومد سختیش تا سه سالگی دخترمه که از پوشک بگیرم دیگه اونم خانم میشه 

 من اینو میگفتم بعد گفتم بزار دومش تموم شه‌ یکم را بیفته، بعد گفتم بزار سومش تموم شه یکم مستقل تر بشه. بعد گفتم چهارم میگن سخته باید حواسم به درسش باشه یسال دیگه صبر میکنم و همچنان با خودم درگیرم و نتونستم به نتیجه برسم 

امیدارم واس دختر منم همینجوری باشه بعضی وقتا ک با دیدن بچها ذوق میکنه و بازی میکنه خودمو قانع میکنم ک هم بازی میشه براش ..‌ اما اغلب اوقات ک بهش نگاه میکنم مثلا الان ک دارم میخوابونمش حس عذاب وجدان ولم نمیکنه متاسفانه 

[QUOTE=320573686] من اینو میگفتم بعد گفتم بزار دومش تموم شه‌ یکم را بیفته، بعد گفتم بزار سومش تموم شه یکم مستقل ...[QUOT 

جدی میگی نکنه منم اینطور شم اخه تحمل سختیاشو ندارم چون خودمو میشناسم میگم همین یکیو از اب و گل در بیارم بعد دومی ولی شوهرمم فک نکنم قبول کنه ازم قول گرفته ک کلاس اول دخترم تموم شد باید دمی رو بیارم خیلی بحث کردیم و دیگ فرصت اخرمه 

شما یه فرق که با من داری اینه که همسرت مطالبه گره😁

شاید منم اگه همسرم با تحکم میگفت راضی میشدم ولی اون خودشم دو دله، بسکه اولی اذیتمون کرد