خاله و پدر بزرگ مادری همسرم همسایه مامانم اینا هستن و امسال مادربزرگ همسرم فوت شده . پدربزرگ شوهرم حالت خاصی شده چند بار با بچه هایش دعواش شده حتی به دخترانش گفته نیابت خونه ام میایم وسیله میبرین پسرا ازم پول میگیرن و... پیش همه هم میگه.
چند بار مادرم دیدن پدرش شبا پا میشه راه میافته تو کوچه ها و... مادرمم به خاله همسرم گفته خب یکیتون پیشش باشه پیره گناه داره یوقت چیزیش میشه. از رو دلسوزی
امروز مادرشوهرم رفت دم خونه مادرم فامیلا توهم تو پیری میگشتند و فلان و بمان به شما چ میشنید درباره پدرم حرف میزنید با همسایه ها بهش میخندید .
درصورتی که خود مادرشوهر چند بار پیش من گفته پرم بعد پیری دیوانه شده خودشون حرفشو پیش بقیه میزنن الان بخاطر همین دلسوزی مادرم رفته با مامانم دعوا کرده.بنظرتون به روش بیارم؟