خانوما من امروز چندتا کار خوب داشتیم که انجام دادم
اولش اینه که با حامد انباری رو مرتب کردیم
من انگار ذهنم رسید به آرامش 😂🫠
بعدش رفتم بیرون تنهایی نیم ساعت پیاده روی
اونم چه پیاده روی ذهنم همش درگیر فسقلیا بود استرس و دلشوره داشتم حامد کنارشون بودا نمیدونم چرا نمیتونستم بیخیال باشم 😑🥴😑🥴😑🥴
یک ربع کشید که رفتم یک ربع بعد رو برگشتم 😂هیچی هم نخریدم
..
و بعد یه شام خوشمزه درست کردم لوبیا پلو محشر 😃🥰
یه ترشی رو مادر شوهرم بهمون داده مخلوط که واسه خاطر اون درست کردم ☺️
جاتون خالی
.. خانوما من این روزا به چندتا مسئله فکر میکنم
اولیش اینه که من ماه بعد یه مبلغ حدود 10یا 18 تومن دستم میاد میگم نظرتون چیه همه رو بدم لوازم آرایش و لوازم بهداشتی و بفروشم ؟
البته من که مغازه ای رو مناسب این کار ندارم
اما کلی دوست دارم داخل آرایشگاه ها که گفتم به اونا بفروشم 😂
ایده خوبیه بنظرتون یا بخاطر فسقلیا نمیتونم ؟
آخه حامد راضی نیست
همش بهم میگه کار بیرون نه مگه اینکه راحت باشه تایم کاری مناسب باشه یا واسه خودم کار کنی
کار خونگی هم میگه سخته و اعصابت سر حساب کتاب بهم میریزه بعد میای یغه مارو میچسبی
همینجوری خوبه
من راستش
انقد دلم یه چیزی میخواد که بتونم تعامل و ارتباط زیادی با بیرون داشته باشم اجتماعی باشم
البته فقط لوازم. آرایش ایده م نیست
این فکر رو واسه دمنوش و گیاه های دارویی هم دارم
بیشتر میخوام که اون پولم سود بشه نه اینکه من همش باهاش قسط وام پس بدم
این چند ماه از بس فکر حساب و کتاب راجب وام و قسط و .. بودم احساس خوبی ندارم
نظرتون چیه؟؟