2777
2789
عنوان

داستان واقعی بنام مهرانگیز

| مشاهده متن کامل بحث + 489488 بازدید | 2849 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



آره خیلی بده هی کش دادنش کاش دوستمون وقت داشت همه رو کپی می‌کرد 

عزیزم داره شب به شب میذارع

شبی ۳ پارت

من تا ببینم گذاشته اینجا کپی میکنم

تو کانال تا همینجا گذاشته فقط

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری
بچه ها  ادامش رو نخونید پارتهای امشب رو خوندم حالم بد شد خیلی اعصابم جوری خراب شد که سر هیچ ...


منم واقعا حالم بد شد 

کاش اصن نمیخوندم انگار برا خودم اتفاق افتاد 

اومدم بذارم بعد گفتم  بگم حالتون بد میشه نخونید 

۱۲۶


لطفا قبل خوندن لایک کنید 🥺


هنوز زخمش درد می‌کنه ، هنوز هر شب سر باز کنه جای خالی یاسمین . صدام میلرزید ... گفتم یاسمین خودش خواست زن کس دیگه ای بشه چه ربطی به همایون داشت ؟ داد زد چه ربطی داشت ؟ اگر اون مردک هرشب مهمونی و بساط عیش و نوش اینجا نمی‌گرفت این نمیشد . چجوری به تو که رسید به سوگلی خودش که رسید دیگه پای همه مردا رو از اینجا برید ها ؟؟ گفتم زن خودش باید دلش با تو باشه ... یاسمین دلش با تو نبوده ، میفهمی ؟ دلش با پول بوده با مقام و منصب بوده حسن خندید ، چشاش قرمز بود بوی زهر ماری که خورده بود به دماغم خورد . قیچی رو جلو گرفتم و گفتم بیای میزنم حسن گفت یاسمین من ، از بچگی عاشقش بودم ‌... به گرد پاشم نمیرسی معشوقه همایون خان... گفتم خونه خودش بوده ، یاسمین خودش خراب بوده ذاتش خراب بوده که اون بلا سرش اومده . هنوز جمله ها رو کامل نگفته بودم که بهم حمله کرد و محکم زد تو صورتم ... صورتم می‌سوخت و داغ شده بود قیچی از دستم پرت شد به دیوار خورد حسن گفت یاسمین من پاک بود. منم میخواست منتها هر زنی مردای پولدار و رنگارنگ ببینه دلش می‌ره مقصر اون همایون پدرسگ بود که پای اون مردا رو به خونه باز کرده بود داد زدم انتظار داشتی همایون جلوی نامزد تو رو بگیره ؟ چرا خودت جلوشو نگرفتی ؟ حسن نشست رو تخت و گفت چون حریفش نبودم . گفتم حالا که حریفش نبودی پاشو و برو ... حسن خندید و گفت اومدم باهات درد و دل کنم معشوقه همایون خان دلم میخواست به همایون زخم بزنم برای همین رفتم سراغ خواهرش ... ولی شوهرش داد ، گفتم بهتر با وجود شوهر کاری میکنم بی آبرویی به بار بیاره ولی امروز بود که شهرزاد رفت خونه فروغ و قبلش اومد دید من ... ناراحت بود ازت برام همه چیو تعریف کرد گفت میونتو خودش با فروغ خراب کرده وقتی گفت چرا قلبم آروم گرفت ، بعد چند سال این قلب زخمش انگاری آروم شد انگاری آب یخ ریختن رو آتیش دلم بهم گفت همایون قد چشاش این دختر رو میخواد ، گفت مجنونشه گفتم منم مجنون بودم ، مجنون شدم و مدیون همایونم که عشقمو ازم گرفت باید بهش نشون بدم که جنون واقعی چیه ... فکر میکردم با بی آبرویی خواهرش و فرارش همایون دلش میسوزه ولی نه . شب میاد بغل این دختر چشم آبی ، خیالش راحته یه زن پاک داره مثل برگ گل ... همه غما یادش می‌ره شب به شب

۱۲۷



ممنونم که قبل خوندن لایک می‌کنی 🥺



زخم باید کاری باشه 

باید جوری باشه که بسته نشه 

هم چرک کنه و هی سرباز کنه 

مثل زخمی که همایون بهم زد ، توهم زن من میشی وقتی بیاد میبینه که دخترک چشم آبی رو برداشتم جای یاسمینم

نگاهی بهش انداختم و گفتم جنازه من شاید عروس تو بشه ولی تا زنده بودنم من زن تو نمیشم 

چون من مثل اون یاسمین دنبال مردای مردم نیستم ، من فقط یک نفر می‌خوام و براش جونمو میدم ولی قلبشو نمیسوزونم ...

همایون اومد قیچی رو برداشت و اومد جلو ، گرفت جلو گلوم و گفت اگر بره تو گردنت ... قلب همایون میسوزه ؟

گفتم برام مهم نیست ولی حاضرم این بره تو گلوم ولی بغض تو گلوی همایون نشم 

حسن خندید و گفت چه شیر زنی رو داره همایون ... بیخود نیست اینجوری بهش دلبسته 

پس همینقدر توهم عاشقشی 

گفتم آره ، نه مثل اون یاسمین کثافت که کثافت زد به زندگی هممون .

آهسته اومد پشت سرم و از موهای بافته ام محکم گرفت. فشار میداد و هلم داد به سمت بیرون .

برد تو اتاق همایون و انداختم رو تخت

خواستم بلند بشم که مشتی به کمرم زد ، اشک تو چشام جمع شد 

داد زدم تو رو جون یاسمین نکن 

فکر کن کسی همچین بلایی سر یاسمین میآورد تو چه حالی می‌شدی ؟

حسن غمگین نگاهم کرد و گفت نیاوردن مگه ؟ بخاطر پول مثل یه فا..حشه خودشو زیرخواب اون پیری کرد .

اومد نشست کنارم و دستشو برد روی پام ، لگد محکمی به کمرش زدم که تو یک ثانیه خودشو انداخت روم .

صورتش کنار صورتم بود و سنگینی وزنش رو نمیتونستم تحمل کنم .

صورتشو آورد کنار صورتم و گفت دارم میبینم ... سوختن قلب همایون رو 

داره دلم آروم میشه .

هر چی تقلا کردم بی فایده بود 

لباس زیرمو از تنم بیرون کشید و خودشو انداخت روم 

مست بود و بوی گندش تمام اتاق پر کرده بود .

قبل این که کارشو شروع کنه گفت اگر همایون قبل من باهات کاری کرده باشه یعنی به اندازه کافی قلبشو نسوزوندم 

ولی اگر اونی بشه که من میخوام ...

با گفتن این حرف پایین تنه لختشو بهم فشار داد و جیغم به آسمون رفت 

حس میکردم تو گلوم مزه خون حس میکنم

۱۲۸


ممنونم که قبل خوندن لایک می‌کنی 🤍


جیغ میزدم و دست و پا میزدم و جریح تر میشد ... کارشو که تموم کرد قیچی رو برداشت و موهامو کوتاه کرد. تو خودم جمع شده بودم و حتی اشک هم نمیریختم شلوارشو پوشید و نگاهی بهم کرد و موهای بافته شدمو بالا گرفت و گفت این موها رو خیلی دوست داشت نه؟ اینم شهرزاد بهم گفت شهرزاد مزه تو رو نمی‌ده از تو بیشتر خوشم اومده شاهگل من . نشست رو صندلی همایون و گفت مردک چه خوش سلیقه هم بود . کشو همایون باز کرد و از توش سیگاری درآورد و شروع کرد به کشیدن ‌و گفت سیگاراشم اعیونیه مردک ... تمام بچگیم باید بهش خدمت میکردم حالا معشوقه اش به من خدمت کرد ... فردا صبح میری به مادرت و اهل این خونه میگی میخوام عقدت کنم فردا عصر هم سفره عقد رو توی همین خونه میندازیم تمام خواهرای همایون هم دعوت می‌کنی ‌ صدام درنمیومد ، آهسته گفتم خودمو می...کشم ولی این کارو نمیکنم حسن خندید و گفت می‌کنی چون اگر نکنی تو نمیمیری اون همایونه که میمیره ... این دفعه چا....قو رو تو پهلوش نمی‌زنم ، تو قلـ...بش میزنم ایندفعه انبار فرش ات...یش نمی‌زنم ، خودشو آت...یش میزنم نگاه بهش کردم نگاهم پر از خشم و نفرت بود گفتم من قبل اون میمیرم خندید و گفت این موها و اون پیرهن سفید خونی برای زخم کاری کافیه ... نشونش میدم و میرم جایی که هیچ نشونی ازم نباشه اونقدر دوره که خود خدا هم راهشو گم می‌کنه تا به من برسه . گفتم من بمیرمم زن تو نمیشم خندید و گفت پس جنازه همایون برمیگرده به این خونه پاشدم داد زدم زهرتو ریختی دیگه چی میخوای بی شرف ؟ تف به ذاتت برو گمشو از اینجا حسن خندید و گفت اگر برم فردا جنازه همایون برمیگرده به این خونه همینو میخوای ؟ هق هق میکردم و نمیتونستم درست نفش بکشم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز