2777
2789
عنوان

مامان هم اتاقیم آخرش منو میکشه

| مشاهده متن کامل بحث + 54 بازدید | 31 پست

اگه توشهرخودشه چراخوابگاه گرفته شایدنظرم خودخواهانه باشه ولی سعی کن توزندگی بابالاترخودت یاهمسطح خودت بگردی چون هم ازلحاظ روانی بهت فشارمیادهم تورومیکشونه پایین اشتباهی که من سالهاتوزندگی کردم روشمانکن گلم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ادم اویزون دوروت ندیدی که اینطوری میگی یاشایدم......

امان از این قضاوت های بیجا و بی دلیل و برهان

کسی سوال میکند بخاطر چه زنده ای؟؟ و من برای زندگی تو را بهانه میکنم  و دختری در من ساز امیدواری مینوازد🌈🎸1403.04.24
اوه چه نگاه بالا به پایینی داری با ارتفاع زیاد  ناراحتی قرض نده بهش یا اصلا اتاقتو عوض کنه ولی ...

ببین ما یه همسایه داشتیم کلا ، آی همسایه ها پول جمع کنین ، مادرم بره mri ای همسایه ها پول کمک کنین ، دخترم فلان نداره.

خواهرم جایی کار میکرد و از اون پول حقوق کمک میکرد، یه بار کارش زیاد بود، دختر جوون همین خانواده رو صدا کرد، بیا بریم کمک ، حقوقتم میدم، یه روز رفت دختره، گفت وای سخته، اذیت میشم.

خواهرم گفت ای خدا من از همین حقوق به اینا کمک میکنم، حالا این خانم میگه وااای سختمه و اذیتم.

کار تخصصی و ... نبودا، به قول معروف حمالیش زیاد بود.

حالا متوجه این تاپیک میشی، کسی به کسی تعیین تکلیف نمیکنه

من موندم کسی که نداره و نمیتونه حتی نیازهای خودشو برطرف کنه اینقدر بچه چرا میاره بابا اون بچه ها چه گناهی کردند تاوان بی فکری پدر و مادر رو بدن 

گاهی اونقدر دلتو پر کردند که تا میای حرف بزنی از چشمات میریزه بیرون.
امان از این قضاوت های بیجا و بی دلیل و برهان

عزیزم ازدست من ناراحت نشوبخدانخواستم ناراحتت کنم ولی شمادرک نمیکنی من یه عمرهمجین ادمایی دورورم بوده تویه شهرشاغل بودم الحمدالله برگشتم تهران ازده تاهمسایه اونورترانتظارداشتن مایحتاجشونومن تامین کنم چندبارجابجاکردم خونموولی سالهای اخرخسته شدم ازجابجایی تودوست واشناهم خیلی داشتیم این مورادروکافیه چیزی ببین خریدی یاداری براش نقشه میکشن 

ببین ما یه همسایه داشتیم کلا ، آی همسایه ها پول جمع کنین ، مادرم بره mri ای همسایه ها پول کمک کنین ، ...

وای بدون اینکه نظرشماروبخونم منم همچین  نظری نوشتم اینقدبچشمم دیدم بعضیافقط گدایی کردن روبلدن حالامواردمن توهمسایه هاهرکدوم حداقل یه ماشینوچندتاموتور توخونشون بودولی میگفتن چون شاغله بچه نداره کارشهرماروبرده پس وظیفه شه کمکمون کنه چقدناراحت میشدن وقتی چیزی کمترازاونچیزی که میخواستن میدادم حتی الانم که اومدم شمارموگیراوردن میگن خونتوبده پسرم دخترم فلان فامیلیم رایگان بشینه 

عزیزم ازدست من ناراحت نشوبخدانخواستم ناراحتت کنم ولی شمادرک نمیکنی من یه عمرهمجین ادمایی دورورم بوده ...

به خدا من شاغل بودم، حسرت خواب صبح، بعد دختر خانواده تا لنگ ظهر میخوابید و بعدش با خانمای همسایه حرف میزد سرگرم بشه.

شاید بگین واا پول نده ، مگه مجبوری، وقتی میومدن دم در خونه رو میزدن، گردن کج میکردن، مامانم دلش نمیومد بگه نه.

میگفت خدارو خوش نمیاد. همه کمک کنیم.


وای بدون اینکه نظرشماروبخونم منم همچین  نظری نوشتم اینقدبچشمم دیدم بعضیافقط گدایی کردن روبلدن ح ...

میگم که یاد گرفتن.

یه چیز جالب بگم، دختر من میره مدرسه یه همکلاسی داره، بیا و ببین، مامانه کلا تو کار کلاس گذاشتن، ما فقط مرغ و گوشت میخوریم و ....

یه بار خونه مادر من، تو یه محله دیگه نذری میدادیم، یه دفعه دخترم گفت، مامان مامان همکلاسیمم دم در و نذری میخواد.

من تعجب کردم، رفتم دیدم ، همون خانم.

بعد به مامانم میگم دختر کیه، من پس چرا نمیشناسم، میگه ای ، این همونه که مادرش داد شوهر، اومد گفت پرده نداره، پول دادیم بهش رفت پرده خرید.

مامانم یادش اومد.

تو دلم گفتم مادر من کجایی بیای ببینی، تو بین مامانا میشینه، چجوری حرف میزنه از مرغ و گوشت.

به خدا حتی به مامانمم چیزی نگفتم، گفتم نزارم آبروش بره

به خدا من شاغل بودم، حسرت خواب صبح، بعد دختر خانواده تا لنگ ظهر میخوابید و بعدش با خانمای همسایه حرف ...

خداشاهده دقیقاهمین شکلی بودن شب تاصبح بیداربودن دم درمینشستن بگوبخندصبح تاسرظهرخواب بودن حالاایناگردن کج نمیکردن باغرورمیخواستن بهشون نمیدادم برام داستان درست میکردن خیلی ادمای حال بهم زنی بودن برایه کاراداری باز چندروزپیش رفتم تواون شهرنفرین شده برگشتن مجبورشدم بااتوبوس برگردم تک صندلی گیرم نیومدکنارم یه خانم بودوبچه ش که سه ساله بودازهمون شهریه صندلی گرفته بودهیچی باخودش نیورده بود خوراکیای من تونایلون سفیدبودبچش میدیدگریه میکردمیخواست منم میدادم پیتزایی که براشام گرفته بودم خودش خوردصبح اتوبوس نگه داشت برانمازبازبچه شروع کردگریه کردن همسفراگفتن چی میخوادگفت اینموقع شیرپاکتی میخوره ولی سرده نمیتونم برم بیرون بابچه دیگه کلی شیراب میوه بهش دادن من نداشتم وگرنه ازمن میگرفت موقع پیاده شدنم اطراف تهران پیاده شدسریع رفت پشت زن وشوهرمسنی گفت ببخشیدمن اینجاروبلدنیستم میشه اگه کسی اومددنبالتون منم باهاتون بیام دیگه اتوبوس حرکت کردنمیدونم بردنش یانه 

خداشاهده دقیقاهمین شکلی بودن شب تاصبح بیداربودن دم درمینشستن بگوبخندصبح تاسرظهرخواب بودن حالاایناگرد ...

دقیقا همینه، من همیشه به مامانم میگفتم، فکر میکنن من بیماری دارم و از خواب صبح بدم میاد.

به خدا از فرط خستگی ۸ چپه میشدم ، بعد میومدن خانمای همسایه، خانم مهندس ، تو باید بیشتر پول کمک کنی، یه عده بدتر از مامانم بودن، برای هر کسی پول جمع میکردن.

هیچ با خودشون نمیگفتن بابا طرف دو تا دختر جوون داره، برن سرکار. عزت نفس ندارن والله

خداشاهده دقیقاهمین شکلی بودن شب تاصبح بیداربودن دم درمینشستن بگوبخندصبح تاسرظهرخواب بودن حالاایناگرد ...

الان خیلیا میگن گدای دو تا میوه و خوراکی، نه والله، ادم اندازه خودش برداشته، زیادی که نداره، چه خبر داریم یه آویزون قرار کنارمون بشینه

دقیقا همینه، من همیشه به مامانم میگفتم، فکر میکنن من بیماری دارم و از خواب صبح بدم میاد. به خدا از ...

دورازجونتون همیشه سلامت باشیدبایدبااین ادمای مفت خوربرخوردکردروزبه روزم بیشترمیشن ازاینورم هررورکلی خیریه یا درخونه میان یا محل کاربراپول جمع کردن. جامعه روگداپرورکردن. کمک کردن خوبه ولی نسبت به توان آدم وشرایط طرف مقابل اونم درحدصدقه بیشترازاین باشه مشکل ایجادمیشه 

دورازجونتون همیشه سلامت باشیدبایدبااین ادمای مفت خوربرخوردکردروزبه روزم بیشترمیشن ازاینورم هررورکلی ...

منم دقیقا میگم مثلا همین پول ماهانه دولت، خودش گدا پرور، به جای اینکه با اون کارخونه بسازن تو همه شهرها، کار ایجاد کن، ماهی چندغاز میدن، ملت هم خجسته میشن.

اینقدر زن، مردای معتاد میشناسم، نشستن به امید همون دو قرون.

خوشحال هم هستن

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز