تو خونه رفتارت چطوره؟
برادر من واقعا رو اعصاب بابا و مامانمه.. بابام خیلی باهاش بده..
مامانمم به زور تحملش میکنه
ولی وقتی با من درد و دل میکنه جوری حرف میزنه که انگار مامان و بابام مقصرن و این بی گناهه.. ولی من که از نزدیک اینارو میبینم میدونم که چقدر داداشم رو مخه...
توام به رفتارت دقت کن.. ببین چقدر خوش زبونی تو خونه.. چقدر با مامانت خوب رفتار میکنی.. چقدر کمک میدی تو کارها و مامانت از داشتن تو چقدر در اسایشه.. چقدر حرفاشون رو گوش میدی ..چقدر درس خون بودی و مایه افتخارشون بودی..چقدر تو خونه شادی میاری و قربون صدقه بابا و مامانت میری..
من و داداش کوچیکم سعیمون رو میکنیم که مدام کمک حال مامان بابامون باشیم بخندونیمشون مدام حواسمون بهشون باشه و.. اونام با ما خوبن.. ولی داداش بزرگم خودش از خودش راضیه.. در حالی که تصویری که از خودش داره اصلا درست نیست و یه ادم رو مخه..درحالی که خودش فکر میکنه حرفاش حرف حقه و چیزی نگفته کاری نکرده و..یه کار کوچیک میکنه فکر میکنه شاهکار کرده.. در حالی که ما دنیا کار انجام بدیم جوری رفتار میکنیم که انگار وظیفه مون رو انجام دادیم و همیشه اونا میتونن رو ما حساب کنن..ناراحت بودن سرمون غر بزنن..غمی داشتن باهامون درد و دل کنن و پولی لازم داشتن در حد توانمون رومون حساب کنن.. ناخوش بودن رو پرستاری ما حساب کنن و.. در حالی که داداشم اینجور نیست ولی خودش از خودش راضیه و فکر میکنه بچه بدی نبوده تا امروز..
توام اگر خودت فقط از خودت راضی هستی که هیچ..خودت میدونی..اما اگر حس میکنی توام اخلاقایی داری که تاثیر داشته رو رفتارشون.. اصلاح کن خودتو..
دختر خاله من هر روز تو خونه کتک میخورد.. یه مدت روش کار کردم.. زمان برد.. خانواده اش به اخلاق جدیدش عادت نداشتن و باور نمیکردن تغییرش رو..اما نم نم رفتارشون با این خوب شد و اجازه دادن بره دانشگاه،بره سرکار،با کسی که خودش میخواست ازدواج کنه و بعد ازدواجش که دیگه سوگولی خونه باباش بود و الان هرکدومشون اب میخورن با این در میون میذارن و ازش نظر میخوان و باهاش مشورت میکنن تو همه چیز..
پدر مادر توام باهات بی دلیل پدرکشتگی ندارن که.. لابد از بچه گی اذیت کردی نق زدی بهانه گیر بودی روت نتونستن حساب کنن کاری نکردی بهت افتخار کنن..مونس مادرت نبودی،درک نکردی شرایط ها و جاهایی که باید کارهای لازم رو نکردی که به اینجا کشیده رابطه