خونه رو هم خودم تنهایی جمع و جور کردم 😔
امشب خونه پدرشوهرم اینا بودیم
داشتیم می‌رفتیم خونمون که یهو آیفون زنگ خورد
دیدم خاله شوهرم با خانواده اش اومدن . شوهرم هم یکی از کارمنداش تصادف کرده بود ، باید زود می‌رفت . مادرشوهرم هم که یه مزون داره ، دلش نمیاد یه ساعت زودتر جمع کنه و ببنده بیاد خونه . پدرشوهرم هم وقتی فهمیدم کارمند شوهرم تصادف کرده ، با شوهرم رفت و من بیچاره موندم با پذیرایی از مهمون و کلی کار . بعد زنگ زدم به مادرشوهرم که بگم زودتر بیاد ، قشنگ دراومد گفت وایسا خونه فلان غذا رو هم واسه شام درست کن بعد برو .
[QUOTE=312205005]ب همسرت بگو جمع و جور کنه خب...من الان 8 ماهمه یه مهمونم نیومده خونم مگر یکی دوبار که بعد شام اومدن ...[/QUOTE
شوهرم تعارف کرد شام نرید
زن عموم زنگ زد به عموم شام بیا اینجا من موندم
حتما استراحت کن فردام برو دکتر ی سونو بده
دیگ کسی در زد بازم نکن .ویروس جدید اومد خودتو گرفتار نکن
بعدش هم که شام درست کردم و خودشون اومدن خونه بعد تز اینکه ده بار زنگ زدم گفتم زودتر بیاین ، اومده مادرشوهرم ، میگه آقای فلانی و خانواده اش هم دارن میان . وااااای دوباره وایسادم از مهمون های جدید پذیرایی کردم . از اون ور هم باید هی وایسام ظرف بشورم و برم و بیام . دیگه داغون شدم . 😭
مادرشوهرم هم خودش نشسته پیش مهموناش پاشو انداخته رو پاش چایی میوه می‌خوره ، من بیچاره هم مثل کوزت باید فقط دور خودم بچرخم .
وا این چه وضعشه😐یهو اومدن شامم موندن؟
چی درست کردی شام؟😐😐
برو استراحت کن دیگه به خونه فکرنکن.وقت برای مرتب کردنش زیاده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز