از فانتزیهای من اینه یه خانم پولدار ومسن یه جایی منو ببین از من خوشش بیاد بعد چون ورثه نداره منو جای دخترش حساب کنه چندتا خونه وسرویس طلاهایی داره بهم بده ماشبینهاشم بده بهم بگه استفاده کن اخرشم بگه بیایین طبقه بالای خونه خودشون که یه خونه بزرگ زندگی کنیم
بچه بودم دونگی پخش میشد دلم میخواست جای اونا لباس بپوشم و بازی کنم اونجا
بعدها دلم خواست یه نخبه باشم و همه جا بگم ایرانی ام بسیار به ایران خدمت کنم
یه مدت هم دوست داشتم روستایی که توش زندگی میکنیم رو شدیدا خوشگل کنم جوری که از همه جا بیان که اینجارو نگا کنن
دلم میخواست یه خونه ی بزرگ بسازم برا پدرو مادرم و خدمتکار بگیرم براشون تا جبران زحمت هاشون باشه
فانتزی زیاد داشتم و دارم😍😅
دلم میخواست مجرد باشم و دنبال دوست پسر باشم
از هرکی خوشم اومد باهاش رل بزنم 😁😁
یکی از فانتزیام این بود شوهرمو توخواب بهم معرفی کنن که اتفاق افتاد خداروشکر
یکی دیگه این بود وقتی ازدواج کردم بعد عقد بزنم توگوش شوهرم بگم چرااینقدر دیر اومدی که اتفاق افتاد😅
یکی دیگه هم دارم منتظرم ان شاالله اونم اتفاق بیفته
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز