خیلی دلم میخواد دکتر باشم برم تو روستا، به همه رسیدگی کنم
وقتی پزشک دهکده پخش می‌شد خیلی کوچولو بودم ولی خیلی رو ناخودآگاهم تاثیر گذاشته
فانتزیم اینه داخل یه قایق چوبی که یه نفر داره آروم آروم پارو می زنه داخل یک برکه بزرگ که دور تا دورش درخت و سبزه است با همسر و اکس 3سام کنم بعد به پشت کله اون آقایی که داره پارو می زنه نگاه کنم ببینم کی برمی گرده ما سه نفر رو نگاه کنه
فانتزی من بیچاره هم توجه محبت از سمت آقای شوهر هست که عملی نمیکنه،یه آدم سنتی هست
پیرم کرده با رفتاراش،نه محبتی،نه گلم ،عشقم ،،،،،،،
نه خیابون رفتنی که دستمو بگیره و برام لباس انتخاب کنه
شاید بنظرتون پیش پا افتاده باشد ولی خیلیییییییی غصه میخورم
غصه میخورم برا خودم
وقتی گواهینامه گرفتم
یه روز بردارم و برم...
فقط برم
مهم نیست کجا کدوم شهر
مهم نیست چی میشه
بعضی وقتها فقط ترک مبدا مهمه
نه مسیر و نه مقصد
اینکه پلیس مخفی باشم وپرونده های مخفی و چراغ خاموش دستگیری جنایتکارها رو پیگیری کنم و وسط خیابون یهویی سوژه رو ببینم ، از رو ماشینها بدوئم و برم دستگیرش کنم وقتی تو خیابون ترافیکه ذهنم خلاق میشه و به این فانتزی ذهنیم بیشتر پر و بال میدم
فانتزیم اینه وسط کوها دور از شهر جایی که اصلا عقل جن هم بهش نمیرسه یه اتاق بسازم و تنهایی اونجا زندگی کنم ،هر از گاهیم بیام شهر خریدامو کنم نصف شب برگردم برم کسی نبینه من کجا زندگی میکنم😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز