سر اینکه فقط بهش گفتم من نمیخوام رشته تجربی بخونم
الآنم مامانم با کلی پنهون کاری بردش تعمیر گاه الآنم صفحه ازش جدا شده یه جور شکوند خود تعمیرات تعجب کرد مامانم میگه فعلا نگو درست کردم برات
بابام روانی شده اصلا اهمیت نمیده میخوام من مثلاً رشته ریاضی بخونم گیر داده باید تجربی بخونی
اصلا سلیقه من برای بابام مهم نیست
من برگ چغندر اون سلطان به نظرتون چیکار کنم):
۱۵ سالمه
موقعیت بدیه ول بازم مقاومت کن رشته ای که دوست نداریو نخون بحث آیندته
دنبال علاقت برو
وااااااا
الله اکبر یعنی چی اخه
چ بابای بی درکی
صحبت کن ولی با آرامش و منطق
گوشیت چی بود؟
تو آرامش حرف بزن باهاش
ای بابا همه خانواده های ایرانی عاشق تجربی اند تا بچه هاشون پزشک بشن تازه کنارش بازیگری و خانندگی هم ادامه بدن یعنی در این حد متوقع از بچه هاشونن
گوشیمو شکوند الآنم درست نشد کلی کلاس و فلان توش بود الان با گوشی مامانم وارد شدم
امتحان کن قشنگ حرف زدن رو
گارد نگیر یکم با محبت صحبت کن باهاش
مطمئن باش مردا با محبت خیلی زود سر راه میان
بنازم مامانت
اولویت اولتو چی زده؟
