2777
2789
عنوان

دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

| مشاهده متن کامل بحث + 1231370 بازدید | 63704 پست
دختر من هم دیشب کلللی اسباب بازی و عروسک ریخته بود تو سالنموقع خواب بهش گفتم وسایلتو جمع کن تا بخواب ...

ای خدااااااا😍😍😍😍😍😍😍

  خدایا همسرمو برام نگه دار  ته همراه پیر بووشم پیری با ته قشنگه♥️♥️♥️♥️♥️

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مامانم میگه سخت نگیر بچه ها همینن دیگه همه درک میکنن همونجوری که ما بچه های دیگرانو درک میکنیم. پسرا ...


تابستون با مامان و خواهرم رفته بودیم پارک. موقع برگشتن به سرکوچه که رسیدیم مامانم گف تو برو خونه ،ما بریم تا عابربانک میایم...
همزمان با جداشدن ما، دخترم شروع کرد به گریه کردن که منم باهاشون میرم. تو همون حین یه آقایی وارد کوچه شد
...کوچه خلوت بود شب هم بود من ترسیدم یکم ایست کردم که اون جلو بیفته بعد من برم
دخترمم همونطور گریه میکرد ...اون آقا چندقدم که رفت یهو واستاد برگشت به سمت ما😨
من که دیگه داشتم غش میکردم 🤣🤣

اومد سمت ما....بهمون که رسید یه بستنی از داخل نایلون دراورد گرفت سمت دخترم گفت بگیر عمو
گفتم ممنون اقا بخاطر خوراکی گریه نمیکنه
گف عب نداره آبیجی بگیر
حالا دخترمم دستشو دراز کرده بود بگیره...دستشو اوردم عقب ولی باز آقاه‍ه اصرار کرد اونم گرفت 😤😐

بعدش دیگه دخترم تا خونه ساکت شد و بلند بلند میخندید میگف برا منه؟ من بستنی دوس دارم 😐🥴
انگار نه انگار برا چی داشت گریه میکرد
اقاهه با خودش بگه برا خوراکی گریه میکرد بچشون 😐😩


نزدیک خونه که رسیدیم فهمیدم یکی از همسایه های مامانمشون بوده و بدتر از اون، این بود که بلافاصله بعدش خانومش از خونه اومد بیرون، بسمت مغازه رفت تا بستنی بخره 😩😭😭
به تعداد خریده بودن 😵‍💫😵‍💫


من اونشب کلی حرص خوردم ولی مامانم حرفهای مامان شما رو میگفت 

خدایا شکررررت 😙
ممنونم مستقلی هیچ کس جوابمو نمی‌داد😢

بله عزیزم حتما بگو

اگر میدونی خانومش چه ساعتی خونه اس یه لحظه برو جلوی در دوستانه به خانومشون بگه

من خودم باشم با اقا تماس نمیگیرم اما حتما خودم به خانومش میگفتم

عزیزم خدا حفظش کنه😍واقعا یه سری رفتارهارو از همون بچگی آدم بتونه نهادینه کنه تو بزرگسالی والدین راح ...

ممنونم همچنین دختر گل شما ❤️🌸

اره واقعا درسته ... ولی من هنوز نتونستم عادتش بدم به دست و صورت شستن اول صبح 😩


اول که موهاش بلند بود هم نمیذاشت شونه کنم اما الان که‌کوتاه کردیم موهاش رو میذاره 

البته تا یه هفته بعد کوتاه کردن هم نمیذاشت... تا میگفتم بیا موهاتو شونه کنم میگفت من که موهامو کوتاه کردم که 😐🥴

فکر میکرد چون دیگه موهاشو کوتاه کرده نیازی به شونه نیست دیگه 🤣🤣🤣

خدایا شکررررت 😙
وااای واااییی من عاشق این صداهای اوووو اووووو م پسر من درحین اوووو اووو گفتن چشاشم تااخر باز میکرد ل ...

یه جوری اووو اووو می‌کرد ما فقط میخندیدیم.. یه دفعه رفتیم اسباب بازی فروشی نمیدونی چیکار کرد همه مارو نگاه میکردن. 😆😆😆😆

نه واقعا ترکا سخت گیرنبگو بلکم به خودمون اومدیمشوهرم میگه یه مدل غذا درست کندسر و سالادم بذار کنارشد ...

پدر شوهرت از نظر سلامتی اوکی هست؟منظور میتونه غذای اصلی رو بخوره یا باید کنارش یه چیز رژیمی بپزی؟

خب پس جمع بزرگان هست 

بیشتر از سفره ی رنگی و شاد چهره ی شاد اینجا واجبه 

قدمشون پرخیر وبرکت برا خونه ات

بعضی چیزا توی زندگی بدست آوردنی نیست بی خیال شدنیه ....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792