پارسال یکبار یکی از مادرا اومده بود سر کلاس با یکی از بچه ها و معلم سرو صدا کرده بود بچه های دیگه ترسیده بودن
دخترم اومد خونه گفت
فرداش رفتم مدیر و ناظم رو یکی کردم
چندروز بعدشم مدرسه مراسم بود جلوی همه ی مادرا با زنه دعوا کردم به چه حقی اومدی کلاس سروصدا کردی بچه ی منو ترسوندی انقدر عصبی شده بودم که جرات نکرد کلامی حرف بزنه
بعدش که آروم شدم یکی دیگه از مامانای ستون پنجم اومد گفت خانوم فلانی مگه با دختر شما دعوا کرده بود گفتم اگه با دختر من بود که الان یه استخون سالم تو تنش نبود
گفت عه پس چرا دخترت اومده به شما گزارش داده
جلوی اونهمه ادم گفتم ببین دفعه ی دیگه داری درمورد دختر من حرف میزنی مراقب باش از چه کلماتی استفاده میکنی وگرنه نفر بعدی که اون روی منو میبینه تویی
خدا شاهده به غلط کردن افتادو کلی عذرخواهی کرد که هیچ
از اون به بعدم مدیرو مامانا و ناظم کمتر از گل نمیگن به دخترم
چندروز پیش یکم حالت تهوع داشته سرکلاس سریع ناظم باهام تماس گرفت خانم فلانی جان ....جان(اسم دخترم) یکم حالت تهوع داره شما چون حساس هستین گفتم تماس بگیرم اگر صلاح دونستین بیاید دنبالش
بچه ی مث دسته ی گل نگه میداری یه عده عقده ای بیان روحشو آزار بدن؟