خیلی هم بده من که اذیت شدم و خاطره های خوشی هم زیاد ندارم از بچگی هام
مثلا یادمه همه دوستام که همسایه بودیم میرفتن خونه یکی از دوستا ولی من نمیرفتم چون حس میکردم مامانش زیاد راضی نیس بچه ها بیان خونشون بااینکه هیچ نمیگفت
یااینکه یه دختر بچه بود تو مدرسه من کلاس اول بودم همیشه غصه ش رو میخوردم که وضع مالی خوبی ندارن چقد کمک میکردم بهش
یا یه پیرمردی بود خیلی پیر بود تو بازار کیف های خیلی ارزون میفروخت من هرماه با پول توجیبی هام میرفتم چندتا کیف ازش مبخریدم می بخشیدم... وو و و
خب این عمیق نگاه کردن برای یه بچه اصلا خوب نیس