من دیشب فقط همون پیامت رو دیدم. پیامها رو نصفه خوندم.
الان دیدم نوشتی آشپزخونت تو حیاطه
خب کار تو این هوا خیلی سخت تره
آدم یکم هم حس دور افتادن میکنه
از جریانات داخل خونه عقب میمونی 🤣🤣🤣
کی کیو زد، کی چی خورد، اون تو چه خبره.
خونه شهرستان مادر همسرم تازه ساخته شده
اما آشپزخونه تو حیاط جدا میشه از ساختمون اصلی. این کارو کردن که خانوم خونه رفت و آمدش مستقل باشه. اما خب کار سخت تر شده. کاملا درک میکنم.
خونه ما، آشپزخونه جوریه که در مسیر کولر نیست و از همه فضاها گرمتره.
من ده دقیقه پای گاز یا دم سینک باشم، خیس عرق میشم چون گرمایی شدید هم هستم، واقعا کلافه و غرغرو میشم.
حس میکنم مفلوک ترین آدم دنیام، چرا الان باید انقده کار کنم، چرا اینجا انقده گرمه، چرا دیوار کجه، چرا آب نمیپزه؟؟؟
اصلا آبش دیرپزه.
میخام بگم کامل بهت حق میدم. قطعا گرمای شما خیلی شدیدتره.
پس، حق داری.
همش هم با خودت بگو وای من چقده خوبم که بازم به شکم خانواده توجه میکنم. (آخه بچه ها رو من از گوگلو دانلود کردم)
والسلام علیکم.