اسمش رضا بود پسر قشنگي نبود ولي مهربون بود اولين بارم بود با يه پسر حرف ميزدم خيلي بهم محبت ميكرد براي من كه تو عمرم چهارتا كلمه ي خوب نشنيده بودم اون روزا مثل رويا بود رابطمون همون در حد تلفني و چت بود خيلي مشخصاتمو اشتباهي بهش ميدادم بدجور دلش پيشم گير كردع بود بعد از ماه ها كه بهش عكسمو دادم يه دل نه صد دل عاشقم شد و بعدشم كه تو همون دانشگاهي كه خودش درس ميخوند قبول شدم ديگه انگار دنيارو بهش داده بودن روزها و هفته ها گذشت اما من حاضر نبودم با اقا رضا قرار حضوري بزارم اون موقع ها خيلي ترسو بودم و چون اولين رابطه ي عاطفيم بود تجربه م صفر بود و همش ميترسيدم رضاي مادرمرده دنبال سو استفاده از خودم يا عكسم باشه كه ديگه بلاخره وا دادم و قبول كردم بعد از كلاس اخرم بياد سالن دانشگاه وايسته و منو از دور وقتي دارم از كلاس خارج ميشم زيارت كنه مشخصاتمم اينطوري دادم كه يه كيف دستي كه دسته اش چوبيه دستم گرفتم خلاصه كلاس تموم شد و من در حالي كه قلبم از استرس داشت ميومد تو دهنم از كلاس خارج شدم و بدون اينكه به رضاي بدبخت كه دو ساعت تو سالن منتظر من بوده نگاهي بندازم پريدم بيرىن و با عجله و با يه نگاه مغرورانه ضربتي از سالن رد شدمو دانشگاهو ترك كردم 🤣رضاي بنده خدا هم انگار كه دنيارو بهش داده باشن باهام تماس تلفني برقرار كرد و دو ساعت از زيبايي و وقار من تعريف كرد و دلخورم بود كه چرا حدقل يه نيم نگاهي به من ننداختي خلاصه كه روزها ميگذشت و رضا هرروز از روز قبل عاشقتر ميشد اما دروغ چرا من اصلا از قيافه ي رضا خوشم نيومده بود ماه ها مجازي باهاش دوس بودمو يه عكس برام فرستاده بود كه خب تو اون عكس قيافش مردونه و خوب بود ولي وقتي براي اولين بار ديدمش خيلي جا خوردم چون رضا قيافش خيلي ريزه ميزه تر بودو خبري از اون ابهت مردانه توي عكس نبود كه من بهش دل خوش كرده بودم خلاصه رابطه ي ما ادامه داشت و من هميشه رضارو از دوستام مخفي ميكردم اصلا حاضر نبودم باهاش برم بيرون و حس ميكردم اصلا قيافه هامون بهم نميخوره چون من قدم بلند بود ولي رضا حتي قدشم به من نميخورد تو اين مدت تلفني كه حرف ميزديم رابطه موت خيلي خوب بود و من جواب محبتا و ابراز علاقه هاشو با محبت ميدادم ولي اين وسط دو تا چيز واقعا اذيتم ميكرد يكي قيافه ي رضا كه باب دلم نبود دومي خساستي كه داشت و اصلا حاضر نبود براي من يه كادوي درست درمون بگيره اينو ياد نيس درست كه برام شارژ ايرانسل ميگرفت يا نه فك كنم گاهي ميگرفت اما من دختري نبودم كه از كسي چيزي قبول كنم يعني كلا كسر شانم ميومد پسر برام پول خرج كنه ولي خب انتظار داشتم حدقل گاهي كادو بگيره كه اصلا هيچي نگرفت در طول اون چند ماه و همينم باعث شد كه من توي اون رابطه زياد دل گرم نباشم