سلام ببخشیددیرمیام
یه زندگی که بعد۷سال بچه بیادتوش وتوسن ۴سالگیش بفهمی علت حال بدت چیه نه ظاهرخوب مونده...راهی جزسازش نمیذاره تازه ترجیح میدم شوهرم کم میل باشه تاهرزبپره دیگه چه باکفش رابری چه باکلاه دنیاهمینه سختی داره به جدایی فکرکردم خیلی ولی دیدم عاقبت یایه معتادیاهیزیاکتک زن یا... پس انتخاب بهترموندنه برام
درسته کاملا درکتون میکنم، بچه خیلی جاها جلوی آرزوهای آدم وایمیسته😢ولی خوب خودتون بهترین جواب رو دادین، گاهی وقتا آدم بهترین انتخابش سازگار شدنه،کاش قبل از بچه دار شدن متوجه میشدین که راحت راهتونو جدا میکردین،ولی خوب توی خیلی از زندگیا بعد از بچه خیلی چیزا تغییر میکنه و دست خود آدم نیست،امیدوارم بهترین ها برات اتفاق بیفته و یجوری زندگی کنی و راهتو پیدا کنی که زندگی هم برای خودت قشنگ بگذره هم بچه ات🙏🌹
سلام نه عزیزاشتباه متوجه شدین ۷سال نازایی داشتیم وخداراشکرخدااین فرشته روبهمون دادوگرنه کلاهمون پس معرکه بود.من اگه قبل بچه آوردن هم میفمیدم مشکل کجاس وجدامیشدم بازادمای خوبی سرراهم نبودن که حسرت اونو بخام بخورم.
حتما راه که گفتی امتحان میکنم ممنون باسه راحل هات
سلام دوست عزیز ممنونم بابت مطالب خوبت. من ۱۱ ماهه همسرم فوت کرده و ۲۹ سالمه یه پسر سه ساله دارم بعد فوت همسرم حتی خندیدن هم برام سخت شده و افسرده شدم خیلی دوستش داشتم و بهش وابسته بودم . با این شرایط خدا رو شکر تونستم ازمون بانک قبول بشم ولی هنوز سر کار نرفتم البته اون دو ماه که درس خوندم خیلی سعی کردم به خودم مسلط باشم شبا قرص خواب میخوردم و مامانمم خیلی کمکم کرد هم پسرمو میگرفت هم روحیه میداد همش اون مدتی که درس میخوندم به زور و سختی تونستم خودم رو یه جوایی سرگرم کنم یه ماه دیگه قراره برم سر کار ولی همچنان حال روحیم خیلی بده و اصلا برا قبولیم نمیتونم خوشحال باشم تو یه روستا زندگی میکنم و خب اینجا محدودیت خیلی زیاد و او این ۱۱ ماه نتونستم بیرون برم فقط پنج شنبه ها رو بهشت زهرا میرم اونجا هم میرم خیلی سخته برام و حالم بدتر میشه دلتنگی همسرم کل وجود و انرژیمو ازم گرفته.هر شب همسرم جلو چشمه و تواین ۱۱ ماه نتونستم خواب راحت و بدون دلتنگی داشته باشم .دلم خیلی گرفته احساس میکنم قلبم پر زخمه اینقد گریه کردم خشکی چشم گرفتم. این یک سال خیلی پیر و شکسته شدم
کسی که افسردگی داشته باشه اگه میتونست اینکارارو انجام بده که دیگه افسرده نبود افسردگی ادمو به جایی می‌کشونه که حتی نمیتونی از تختت بلند شی بری دستشویی حتی حوصله نداری ی آب به صورتت بزنی
یه سوال ازت بپرسم
اینکه سالهاست اتفاقات اطرافمو حس نمیکنم چه اتفاق فوق العاده ای چه وحشتناک چه ریز و درشت چه وقتی یه نفر داره بهم یه چیزی میگه همینه؟یعنی منظورم ابنه توعم داشتی؟
اگه می‌خواین خوب شین باید از یه روانپزشک کمک بگیرین من خودم از روانپزشک کمک گرفتم یه روانپزشک کاربلد داخل شیراز هست خیلی معروفه پیش اون رفتم اسمش رابرت فرنام هست مطبش هم شیراز خیابان زند روبروی بیمارستان شهید فقیهی ساختمان کیمیا طبقه 4واحد 5
افسردگی به نظر من هم درمان دارویی میخواد و مهم تر از اون روان درمانی. برای نتیجه گرفتن هر دو تاش باید با هم باشن. اگر کسی رو نمیشناسید میتونم دکتر زهرا امام رو که روانشناس هست رو بهتون معرفی کنم. مطبش هم شهرک غربه تهران هست
