این تاپیکو افتتاح میکنم به یاد برادر عزیزم مجتبی و همسر مهربون و دخترای نازنینش روحشون شاد بیاید این تاپیک همیشگیمون باشه امیدوارم ازین به بعد کسی داغ برادر نبینه
منم یکسالونیمه برادر ۲۲ سالمو از دست دادم. تصادف کرد و اعضای بدنش اهدا شد.
من موندم تنها بدون هیچ پشت پناهی با یه پدر مادر که توپنجاه سالگی اینقدر شکسته پیر شدن گاهی دلم نمیخواد نگاشون کنم از بس قلبم به درد میاد با دیدن صورتشون.
سلام دوستان منم داداش کوچیک دوسالمو از دست دادم عدود یکسال پیش😔دردش اینجاست ک موقعه جون دادن تو بغل مامانم بود تا من بغلش کردم توی دستام تمام کرد درحالی که هیچکس نمیدونست اون فوت کرده همه فک میکردیم خواب رفته منتظر بودیم مامانم اینا اماده بشن ببرنش بیمارستان تا اینکه داداش بزرگترم اومد کنارم و گفت این اصلا نفس نمیکشه چرا با خون سردی وایستادی..😔😔اون لحظه ی تلخ هیچوقت از یادم نمیره داداشی که از جونم بیشتر دوسش داشتم خیلی خیلی خوشگل بود...😔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.