بچم از اول شیرخودمو میخورد تا الان ک ۷ ماهش شیرخودمو خورده هم شیرخشک ولی از ۳ ماهگی ب زور شیدخودمو میدادم با مصیبت و راهم میرفتم شیرمیدادم و موقع خواب خلاصه الانم ب زور میگیره بیشتر میدوشم میدم بچم تا الان ۸ یا ۱۰ بار غلت زده البته بعد ۱۰ روز وارد ۷ ماهگی میشه ولی پاهاشو فشار میده میره عقب دیشب مادرشوهرم گف از بس شیرخشکیش کردی بچه زور نداده ضعیفه نمیتونه غلت بزنه از دیشب عذاب وجدان دارم ک تقصیر منه بچم شیرخشکی شد با اینکه ب امام حسین فقط تقصیر مادرشوهدمه شیرخشک شدنش
چکار کنم خانما دلم کبابه ولی بچم تا الان ی بارم مریض نشده شیرمم ب شدت کم بود وزنشم ۱۱ونیم کیلو هست ۶ ماهگی
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
توانایی حرکتی، گفتاری,هوش و ذهن ،سيستم ايمني و سلامتی
بلا استثنا هيچ ربطی به شير خشک یا شير مادر نداره
روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیدهای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بیعیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷
به حرف بقیه گوش نکن تو تمام سعی ات و میکنی بچه شیر خودتو بخوره تازه وزنشم زیاده وزن بچه یک ساله اونقده نه ۶ ماهه عزیزم من پسرم ۱۱ ماهشه تازه ۱۱ کیلو شده
دقیقا شرایطت مث بچه منه،تا ۳ماهگی قشنگ خورد بعدش به زور شیر میدادم دیگع دیدم از گشنگی هلاک میشه شیرخشک دادم تا هفت ماهگی دوتاشم میخورد ولی بعد اون حتی تو خوابم سینه خودمو نخورد،دقیقا مث شما اطرافیانم هر حرفی بهم میزدن،بچم ۱۱ماهگی دندون دراورد ۹ماهگی ۴دست و پا رفت اصن ننشست تا ۱ونیم سالگیش،۱۴ماهگیراه رفت،الان که ۲سال و۷ماهه س اندازه بچه ۷ساله حرف میزنه با اینکه وزنش کمبوده و هست ولی خیلی فرز و زرنگه،خیلیم باهوشه اصن به حرف اطرافیانت گوش نده هرچی گفتن اعتنا نکن،زندگی و ارامش خودت و بچت به هیشکی مربوط نیست،ببخشید طولانی شد اسی
به نظرم واسه تپلیشه غلط نمیزنه من دختر دومم تا دوماه شیر خودم خورد بعد شیر خشکی شد سینم نمیگرفت شیرم خشک شد ولی خیلی زودتر از دختر اولم که شیر خودم خورد حرکت کرد نگران نباش عزیزم تو خیلی مادر خوبی هستی
همسرم ودخترای گلم شما بهترین هدیه های خدا هستین خیلی دوستتون دارم .خدایا یه معجزه کن منم صاحبخونه شم یه خونه مستقل مال خود ِ خودم .
اگه شوخی کردی هیچی اگرم جدی گفتی واقعا متاسفم برات که فکرت عقب موندست و اطلاعات نداری
واقعا نفهمیدید کنايه زدم؟
بچه ی خودمم شير خشکی بود
خودمم شير داشتم زیاد
ولی نخورد
همسرمم گفت خودتو اذيت نکن
روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیدهای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بیعیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷