هیچی توی پارک همو دیدیم پسندیدیم سال ۸۶ بود دوست شدیم سال ۹۹ عقدکردیم ۱۴۰۰ اومدم خونه خودم اردیبهشت عروسی میگیرم😉
یکم‌گیج کنندس میدونم ☺️
فامیل
پسر خاله مامان
ماشینم با ماشینش تصادف کرد
تو محل کار منو دید همون نگاه اول عاشقم شد
بعدش دسته جمعی با همکارا رفتیم بیرون به یه دلیلی باهاش همکلام شدم فکر کرد منم عاشقشم بچم بال دراورد بعدش فهمید دلیل چی بوده که رفتم سمتش رفت تو خودش منم فهمیدم ازم خوشش میاد و چون منم حس خوبی بهش داشتم چراغ سبز نشون دادم و باهم اوکی شدیم😍
سنتی؛یه نفر منو به پدر همسرم معرفی کرده بود !!هیچ وقت نشناختیم اون فرد رو!!😂😂😅😅
خواهر شوهرم واسطمون بود ک ایشونم دوست یکی از دوستای من بود
از طریق پدرم ،یه روز صبح که فرداش هم امتحان ریاضی اول دبیرستان داشتم بیدارم کرد گفت برو آرایشگاه شب عقدته ،شب هم یه یارو بد قیافه ای اومد آرایشگاه دنبالم تا خونه هم انقد گریه کردم همه آرایشم ریده شد
اینم داستان آشنایی ما
روز اول دانشگاه😐😐🤣
زبانسرا جلوی در همو دیدیم از فرداش همه دم در بود👀😂 تا اینکه بهم پیشنهاد آشنایی بیشتر داد. چهار سال اوکی بودیم با دوتا قرار که اونم اصلا به هم دست نزدیم😂 بعد آمد خواستگار ی. خانواده قبول نداشتن اما بالاخره شد😂😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
39 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز