2777
2789
عنوان

کمک فوری درخصوص مشکل با همسر

6260 بازدید | 58 پست
لطفا بیایید به مشاوره اتون نیاز دارم
هم اکنون به نام خدا هرچه هراس در من نابود میشود.زیرا میدانم قدرتی نیست که بتواند آزار برساند.چون فقط یک قدرت وجود دارد و آن خداست.
چی مشکلت رزیتا جان
خدای خوبم یه پسره سالم و خوشگل دادی شکرت، یه دختره سالم و خوشگل هم ازت میخام، همه با هم با همسری با سلامت و طول عمر شاد زندگی کنیم، بگین امین دوستای خوبم، حاجت روا باشین

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

بچه ها بریم بگردیم رزیتا رو پیدا کنیم دستشو بگیریم بیاریمش اینجا
هی وای من
همیشه سخت ترین نمایش به بهترین بازیگر تعلق دارد ،شاکی سختی های دنیا نباش !شاید تو یهترین بازیگر خدایی ..............
وندا خیلی با حال گفتی:)
آدرس سایت فروشگاه گل اندام : http://golandam.net/ فروش انواع لباس خواب و لباس زیر برندهای معروف و اصل ترکیه : NBB / YENIINCHI / X-LAYDY / BELLADONNA . آدرس کلوپ : http://old.ninisite.com/clubs/detail.asp?clubID=18606
خیلی کار بدی میکنی خانمها
مردم که بیکار نیستن اول حرفتو آماده کن بعد این همه آدمومعطل خودت کن
آدرس سایت فروشگاه گل اندام : http://golandam.net/ فروش انواع لباس خواب و لباس زیر برندهای معروف و اصل ترکیه : NBB / YENIINCHI / X-LAYDY / BELLADONNA . آدرس کلوپ : http://old.ninisite.com/clubs/detail.asp?clubID=18606
من نمیدونم فوریتش کجا بود که خودش غیبش زد!
آدرس سایت فروشگاه گل اندام : http://golandam.net/ فروش انواع لباس خواب و لباس زیر برندهای معروف و اصل ترکیه : NBB / YENIINCHI / X-LAYDY / BELLADONNA . آدرس کلوپ : http://old.ninisite.com/clubs/detail.asp?clubID=18606
سلام به همگی
از اونجایی یه جلسه با مشاور صحبت کردم و در پایان فقط یک جمله بی معنی جواب داد دیگه قید مشاور رو زدم
امیدوارم بتونید با تجربیاتتون کمکم کنید

قضیه از اونجایی شروع شد که من وقتی عقد کردم شوهرم تهران بود و من شهرستان
شوهرم کارش رو به شهر ما منتقل کرد و از اونجایی که من فرزند کوچک خانه بودم با پدر و مادرم ..شوهرم پیش ما ساکن شد و ما در طبقه بالای مادرم بودیم

توی این دو سال قهر و آشتی هایی داشتیم ولی به هر حال گذشت
شوهرم هم اخلاقش با پدر مادرم نسبتا خوب بود اونها هم چیزی براش کم نذاشتن..همیشه ماشین پدرم،نهار شام و.... و امکانات در اختیارش بود
بعد از دوسال با توجه به اینکه من خودم از قبل سر کار میرفتم و پس اندازی داشتم و پولم را در بانک مسکن گذاشتم تا اینکه بانک مسکن گفت که اگر تا مثلا فلان تاریخی خونه نخری و از این امتیازت استفاده نکنی دیگه نمیتونی از مزایاش برخوردار بشی..من هم از اونجایی که شوهرم به فکر زیاد نبود و خونه مادرم شده بود براش مثل خوابگاه تصمیم گرفتم برم دنبال خونه
والبته با حمایت خانواده ام تونستم آپارتمانی رو به مبلغ 78تومان بخرم
به این ترتیب :
20 میلیون از برادرم وام قرض الحسنه گرفتم که ماهی 1 میلیون بش پس بدم
سکه هایی که خانوادم سر عروسیم بم دادن هم 10 تومانی میشد
وام مسکن 18 تومان
خودم 20 تومان نقد
شوهرم هم سرجمع 10 تومانی سر هم کرد و داد

البته در زمانی که پول میداد بش گفتم میتونیم قسط بدیم گفت آره و اصلا حرف دیگه ای نزد
(البته در جریان بود که من حقوقم رو توی بانک مسکن گذاشتم تا روزی خونه بخرم چه شوهرم خونه داشته باشه چه نداشته باشه...!!)
کاری که میدونستم تا 100 سال دیگه هم شوهرم قرار نیست انجام بده و به فکر خونه نبود چون بسیار آدم بیخیالیه و الان که 3 سال از عقدمون میگذره هنوز مسافرت من رو نبرده....!!!

بگذریم

مدتی گذشت و همسرم قسطهای خانه رو میداد ولی از آنجا که خانه به استفاده از وام مسکن من خریداری شده بود پس طبیعتا به نام من هم بود شش دانگ

در طی یک تماس تلفنی مادرشوهمر خودش بم گفت :
از پسرم پرسیدم چرا خونه به نام تو نیست و پسرش(همسر من ) جواب داده بود چون بیشتر پولش رو که زنم(من) و خانواده اش دادن...!!و من و تویی نداریم و برای من مهم نیست ..این نظر همسرم بوده...

خلاصه بعد از چند ماهی من بهترین جهیزیه از قالی دستی و نقره و ماشین لباسشویی و ظرفشویی AEG وسایل برقی همه رقم و بسیاری وسایل دیگر ....رو بردم توی خونه تا زندگی مستقلیمون رو با همسرم آغاز کنم

اما در روزی از روزهای تابستان 90 که چند ماهی از خونه خودمون رفتن نگذشته بود درحالیکه هنوز تخت و کمدمون هم نرسیده بود و هنوز امادگی نداشتیم مادر شوهرم برای دیدن خانه ما از تهران به منزل ما آمد تا 10 روزی را ساکن شود

قصه از همانجا آغاز شد ...

از روزی که برگشت مدام شوهرم به من میگه بیا خونه رو بزن به نام من
میگم : چرا؟
میگه : چون من قسط میدم ..
من بش گفتم خوب داری توش زندگی میکنی ..
میگه :ولی چیزی به نامم نیست ..
من گفتم تو توی این خونه روی هم توی این مدت 10 تومان به صورت نقدی و 10 تومان قسطی داده باشی
درصورتی که خونه وظیفه من نبوده و اگر هم همون روز گفته بودی که همین پول هم نمیخوای بدی من قالی دستباف یا نقره ام را میفروختم و بقیه پولش رو جور میکردم..

اما اون میگه چون به نام من نیست من دیگه قسطش رو نمیدم

البته باید بگم که درسته که اون قسط داده ولی من هم تمامی خرج خونه و تمامی نیازهای خودم رو خودم فراهم میکردم
اصلا مسافرت نرفتم
هیچ پوشاکی یا پول تو جیبی ازش نگرفتم چون میدونستم که قسط داره و خودم هم کارمند بودم اصلا یک ریال ازش پول نگرفتم

ولی مطمئنم که از وقتی مادرش اومد و خونه زندگی من رو دید و حس کرد پسرش سهمی نداره داره این بازیها رو در میاره

به همسرم گفتم مگه : ما جدایی و تو منی داریم توی زندگی مشترک
چیزیه که داریم دوتایی ازش استفاده میکنیم
ولی اون میگه اگه نداریم بیا به نامم کن

البته اینم بگم که همسرم به شدت کینه ای هست و سر یه قضیه مسخره به مدت 4 ماه با من قهر بود و اهل فحش دادن و کتک زدن هم هست (البته فوق لیسانس داره که بخوره توی سرش)

پدر مادرش برعکس پدر مادر من هیچ کاری براش نکردن
34 سال از عمرش میگذره و هنوز تصدیق نداره...!!!
وقتی اومد خونه ما یه دسته چک هم نداشت...!!!
پسر بعد از سه دختر بوده و عزیز نه نه باباش...!!!
البته عزیز زبونی چون حتی یه قطعه زمین هم نداشت...!!!
فقط زبون چرب و نرم داشت


البته در زمانی که قسط میداد برام طلا هم میخرید
به حال خودش باشه خوبه

حیف که نمیذارنش

البته مهریه من سه دنگ خانه هم بوده وقتی که خرید
که بش میگم خوب این پولی که داری قسطی میدی مهریه ام هست
میگه مهریه ات رو وقتی بخوان طلاق بدن میدن

آدم بینهایت غیرمنطقی و بچه بار اومده
هرکاری تو بچگی دلش خواسته کرده و مادرش بارش نیاورده و هیچ اعتراضی به قلدر بازیهاش نداشته

تا هم قهر میکنه میگه من تورو میذارم میرم خارج ادامه تحصیل بدم
البته قرارمون اول عقد این بود که باهم بریم ادامه تحصیل بدیم ولی وقتی سر لج افتاده اینجوری میگه
و میگه اگه نیومده بودم شهر شما رفته بودم خارج ادامه تحصیل داده بودم و منت سرم میگذاره و حس میکنم به خاطر منتش باج میگیره....

مشکل دیگه ای هم که دارم اینه که چون بچه آخری بودم خودم
به شدت بش وابسته هستم و اونم اینجوری منو حرص میده
وقتی قهر کرد 10 روزی رفت و حتی یه زنگ هم نزد

و این در شرایطی بود که من پام توی گچ بود ولی کوچکترین حمایتی من رو نکرد....

خیلی احساساتی هستم برعکس اون و بسیار ازش دلگیرم
جوری که شبها خوابهای پریشون میبینم و نمیتونم رفتاراش رو هضم کنم
احساس میکنم این حقم نبود


حالا به نظرتون باقی اقساط خونه رو خودم بدم یا اینکه به نامش کنم؟


ببخشید سرتون رو درد آوردم
هم اکنون به نام خدا هرچه هراس در من نابود میشود.زیرا میدانم قدرتی نیست که بتواند آزار برساند.چون فقط یک قدرت وجود دارد و آن خداست.
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز