وای توروخدا دعام. کن عین چی تو گل گیر کردم. زندگیم یجوری شده ک. گم شدم. وسطش، گاها میگم آواره شدم، گاها پرخاش میکنم گاها نگرانم، گاها دلتنگم، گاها احساس مریضی دارم، با خونواده دعوام میشه حس مزاحم دارم...
ب علی بگو. آقاجون حواست ب منم باشه...
آخه دلخوشی عربو عجمی...
ب علی بگو. دلتنگم حرمت داره دیر میشه...
بگو آقا چادر عقدمو پس دادم ب حرمت
دادم ب خودت چون دیگ ب دردم نمیخورد
چون دیگ...
تنهام...
گفتم تو بگیر آقایی کن
دیدی زمانی ک چادرمو انداختم بالای ضریح قلبم کنده میشد...
نشد بمونه بهترشو. بده
تلاشمو کردم همینقد بلد بودم...