2777
2789

مثلامن ۳ماه بودبارداربودم یه شب بعدازکلی دعواباشوهرم وقتی اون خوابیده بود ولی خوایم نبردازناراحتی تا۳شب فقط گریه کردموبالاآوردم ب سرم زدگوشیشوچک کنم یه شماره ناشناس توش بودبهش زنگ زدم صدای رنگش ازراهروی خونه اومدبله آقاگوشیه دوم داشت وقتی نگاش کردم رمزنداشت فهمیدم دوست دخترداره تازه واسش گوشی و سیم کارت خریده کلی پیام بد توش بودتویک لحضه دنیاروسرم خراب شدخواستم باگوشیم روپیاماعکس بگیرم واسه سندبیدارشدتودستم گوشیمودیدگفت ساعت ۳نصفه شب گویشت تودستته چ گوهی میخوری منم گوشیه مخفیشوزدم توسینش گفتم گوه روتومیخوری خلاصه بدترین دعوای زندگیمونوکردیم🤧😭

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

یا خدا.. بعدش چی شد؟؟؟ انکار گرد؟

دختر قشنگم ، عزیز مامان من با تو خوشبخت ترینم😍🧿🧚‍♀️.      فکر نکن چون جوابتو نمیدم کسی هستی... اتفاقا چون هیچی نیستی جوابتو نمیدم و حوصله کَل کَل با تو رو ندارم و مهمتر اینکه کاربریمو دوست دارم نمیخوام به خاطر یک عدد هیچ از دست بدم🤗
خدا بهت صبر بده بازم خ.ی.ا.ن.ت خدا لعنتشون کنه ایشالا 

خخخ نه دیگه عاقل شدماله 

۵یا۶ساله پیشه ولی خیلی عذاب کشیدم اون شبویادم نمیره تازه خواستم بلندشمو برم کلی التماس کرد گفت خودمومیکشم ب زورجلوش روگرفتم میخواست خودکشی کنه بخشیدمش ولی خیلی حساس شدمیگفت میترسم ازم انتقام بگیری بهم خیانت کنی


خدا بهت صبر بدن من شش هفته حاملم سه روز پیش شوهرم یه مشت محکم زد به سرم خیلی شوکه شدم وترسیدم وتا نیم ساعت فقط لرزیدم بعد اونم کلی گریه کردم و از اون روز به بعد دیگه ترشحاتم خشک شده ترشحات بارداری که از اول داشتم ،میترسم بچم چیزی شده باشه دعا کنید سالم باشه

علتشو نگفت

چی بگه کلی معذرت خواهی کردگریه کردوالتماس کردحتی خواست خودکشی کنه من نذاشتم خیانتاش رفت اما باعث شدرومن حساس شه خیلیم شکاک شدمیگفت میترسم تلافی کنی انتقام بگیری این موردتومردای که خیانت میکنن زیاده خودشون خیانت میکنن وبه زنشون اعتمادندارن



من حامله بودم مادرش گفته بود ببرش سونو گرافی سه بعدی من کلا من هر کار میکردم مادرش میگفت ببرش متخصص اینجا دکتر نبر از این حرفا منم میگفتم هر کار دوست داشته باشم میکنم گفتم سونو گرافی ۳ بعدی هم نمیرم (دکتر بهم گفته بود تو نیاز نداری ) دعوا در اومد کار به کتک کاری کشید البته منم زدمش با گلدون زدم صورتش دماغش شکست به همه گفت خورده به در ماشین الان ۹ سال میگذره جاش هست رو دماغش گوشت اضافه اورده 

تو عقد بودیم شوهرم اومد گفت پدرشوهرم گفته اگر پسرخاله شوهرم با خواهرم ازدواج کنه باید قید منو بزنه شوهرم...خیلی گریه کردم چند روز ندیده بودمش از صبح کلی غذا درست کرده بودم شب بریم بیرون تو اون اوج هیجانات اول عقد ...نمی دونم چرا این بدترین خاطرم هست شاید چون اونوقت اصلا انتظار نداشتم الان پوستم کلفت شده دیگه

دردم از یارست و درمان نیز هم

من وقتی بچم بدنیا اومد شوهرم با مادرش دوتایی ذوق بچرو میکردن کارای بچرم دوتایی انجام میدادن به منم محل نمیداد احساس میکردم شدم دستگاه شیردهی فقط


تنهایی یعنی حرفاتو اینجا بزنی🥲
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز