سلام عزیزای دلم دوستای قشنگم ❤️
عصر همگی بخیر و نیکی باشه ❤️
خب بالاخره روز موعود رسید 😉ومن پروازکنان راهی طلا فروشی شدم
تبریز که برف سنگین اومده همه خونه نشین شدن از دیروز 😉
همسرم که خونه است منم جز کار خونه و پخت و پز دیگه هیچ کاری نمیکنم ( قالیبافی..خرید )
ظهر که ناهارم رو گذاشتم و تمام کارهام رو کردم دیدم گوشی ام زنگ خورد 😉
که معصومه خانم قرعه رو واریز کردم ۴۵ملیون اون روز زده بود و ۲۷ملیون امروز
با خوشحالی تشکر کردم و گفتم ممنون مریم خانم
همسرم گفت کی بود عزیز ؟
گفتم صاحب قرعه عزیزم
گفت حالا چند در اومده که اینطوری خوشحالی 😁
گفتم ۷۲ملیون
گفت باریکلااااا 😉از اونجایی که من ریز هیچی رو نمیگم
نمیدونست که من ماهی ۱۲قرعه گذاشتم
گفتم منو میبری عزیزم بازار طلا ؟😉
گفت تو این وضع ؟
گفتم خب یواش یواش میریم و بر میگردیم
اگه میخوای اسنپ میگیریم اصلا 😊
حرفی نزد ....گفتم حالا بیارم ناهار رو بخوره با شکم خالی که من هر چی بگم بدتر میرم رو مخش 😃
ناهار رو خوردیم و جمع و جور کردم زود چایی دم کردم
بهش چایی دادم گفتم حالا بگو ببینم عشقتو میبری بازار یا نه ؟؟
گفتم خودم میرم ها ولی چون دوست دارم تو هم کنارم باشی
و نظر بدی ...میخوام ...وعلا خودم هم میتونم برم ❤️
بعد که گشنگیش بر طرف شد گفت چیکار کنم یه دونه عشق دارم دیگه میبرمت ❤️🤩
منم داشتم موجودی ام رو روی هم می ریختم که ببینم چقدر دارم
یه نگاه به ویپاد انداختم گفتم آخه چرا من نتونستم از این وام بهره ببرم ؟همون وام مرحله ای رو منظورم 😉
دوباره دل رو زدم به دریا درخواست وام یک تومنی رو کردم
پس از کسر ۲۵ اعتبار سنجی یک ملیون رو واریز کردن
گفتم غنیمت دیگه یک تومن هم یه تومن 😉
آماده شدیم به بچه ها گفتم بشینین بریم زود بر میگردیم
شب میریم خونه ی پدر بزرگتون
همون سر خیابون به همسرم گفتم بیا اول کادوی تورو بگیرم که اولین الویت در زندگیم تو هستی ❤️
خودش با انتخاب خودش یه هودی خوشگل برداشت به مبلغ ۵۴۵تومن
اینم بگم ها از جای گرون نگرفتم ...از جای متوسط 👌
بعد چند باری هم تعارف زدم شلوار بردار گفت نه فعلا نیاز ندارم
دیگه به عید کم مونده
گفتم تو به عید چیکار داری هر چی دوست داری بردار
گفت نه ممنون کافی
راهی بازار طلا فروشی شدیم 🤩
کل پول من صد و دو ملیون و پونصد بود ۷۲ملیون از قرعه ۱۵ تومن هم واسه خرج های خونه و پیش آمده ها بود که گذاشته بودم بلو و ویپاد باهاش امتیاز بگیرم ....و ۱۵/۵اجاره هارو این ماه به خاطر قرعه ای که میخواست بنامم در بیاد تبدیل نکرده بودم
رفتیم طلافروشی خودم که چندین بار چکی گرفته بودم 👌
دسته چک ام رو هم برداشتم با خیال راحت رفتم که اگه اینور اونور شد چک بنویسم
از بدون اجرت ها همسرم یه النگو پهن پسندید ۳۵گرم خورده ای بود شد صد و هفت ملیون که باید چهار و نیم هم باید روش میدادیم 😊
همونجا چشمم یه دستبندی کارتیر رو کرفت که الان عکساش رو میذارم براتون جهت انگیزه 🤩
اونو برداشتم گفتم آقای رضایی اینو با چند درصد حساب میکنین برام گفت هفت درصد
وزن که کرد گفت خانم ....۲۹ملیون میشه
گفتم اینو میدین برای اسفند یه دونه چک بنویسم ؟
گفت خودتون میدونین دیگه خیلی نوسان داره قیمت ها
گفتم فک نکنم تا ۴۵روز خیلی بره بالا
گفت باشه حالا یک سوم اش رو اول بدین مابقی چک بدین
گفتم دیگه دارو ندارمون رو کارت کشیدیم
انشالله دستم باز زودتر اومد میام میدم چکم رو پس میگیرم
با این حرف راضی شد و گفت باشه 😊
که برای ۲۵اسفند چک کشیدم به مبلغ ۳۴🤩🥰
همسرم گفت دم عید ها یه وقت نتونیم بد میشیم گفتم تو نگران نباش خودم به فکرم 😉
تو راه بازگشت یاد وام ویپاد افتادم که یه ملیون برام فعال شد 🤩
به همسرم گفتم تو برو ماشین رو بیار منم بیام😉 یه نگاه به این مغازه بندازم بیام 😃
زودی رفتم به طلافروشی دیگه گفتم زنجیر کادویی دارین
گفت بله داریم ...گفتم یه دونه برام وزن کنین
وزن کرد و گفت ۳۳۰۰گفتم اینو میخوام ....اونم با کمک وام یه تومنی تونستم بگیرم 👌
گفتم حیف خرج نشه الکی بره 👌همین پول های ریز ریز جمع میشه ...میشه یه پول کلان 😉
اینطوری شد که معصومه با پونصد تومن موجودی برگشت 😉برگشتنی هم به جعبه شیرینی گرفتم برای پدر همسرم که همراه کادو بدن براش