من حتی ساعت خواب و بیداری و شام و ناهارم برنامه خاصی نداره البته بچه هام کوچیکن طبق ساعت خوابیدن اونا منم میخوابم..من ارادم تو برنامه ریزی ضعیفه مثلا تصمیم میگیرم دیگه منظم باشم فقط یه هفته منظمم بعدش همه چی مث اول میشه..در مقابل شوهرم خیلی منظم و دقیق هست و دوس داره همه چی نظم داشته باشه..حالا من در راستای چیزای ک از شما یاد گرفتم دیروز اومدم لباسمو ریختم بیرون از کمد و مرتب کردم و چیزایی ک کم و کسر داشتم و رونوشتم ک همه رو تا عید بخرم..و اون چیزایی ک واقعا احتیاج دارم رو بخرم..برا غذاهم تصمیم گرفتم برنامه بنویسم..و هرچیزی رو برا دو وعده درس کنم...کارهای خونه هم قبلا برنامه ریختم ولی یه مدتیه ک طبق برنامه پیش نمیرم ک اونم باید دوباره شروع کنم...دیگه بنظرتون چیکار میتونم بکنم؟ میشه بهم بگین ک چجور ب برنامه هام پایبند باشم؟
راستی من خانه دارم چون شوهرم کارش شیفتی هست و مثلا یه هفته خونه نیست و دوتا بچه کوچیک دارم نمیتونم تو این شرایط برم سرکار..خودم خیییلی دوس دارم شاغل باشم ولی واقعا شرایطشو ندارم...راستی من تا حالا ب این فکر نکرده بودم ک شوهرم چ سختی میکشه تا پول دربیاره و برا زحمتش ارزش قائل نبودم میگفتم خب مرد وظیفه شه ک پول دربیاره سختیایی ک شوهرم برا این پول دراوردن میکشید اصلا برام مهم نبود ک شغل سختی هم داره..بازم پست های شما رو خوندم ک چقد برا پولی ک شوهرتون میاره ارزش قائلین و نمیزارین هدر بره..
سلام عزیزان من
شب همگی بخیر و نیکی باشه ❤️
خب منم بعد از یه روز پر از چالش و خستگی اومدم چند سطری بنویسم براتون
اگه خاطرتون بیاد گفته بودم که پول توی باکس پروتین مونده و منتظرم که برادر شوهرم برامون گوسفند بگیره تا شریک بشیم
دیشب زنگ زد که داداش یه گوسفندی میخوام بردارم هستین ؟
همسرم گفت آره دیگه اونسری گفتیم هستیم
گفت صاحب ش میگه که یک سوم رو نقد بدین مابقی رو برای اسفند چک بدین
گفتم حالا بپرس ببین چند میگه؟ گفت بیست و دو ملیون
به همسرم اشاره کردم که نه ما نمی‌تونیم واسه اسفند جور کنیم ....برامون سخت میشه
برادر شوهرم گفت چون دم عید میگه پول لازمم
به همسرم گفتم عزیزم واجب که نیست
الان تو این وضعیت ( بیکاری همسرم )
و یازده ملیون سهم ما میشد که حدود سه ونیم باید نقدا می‌دادیم
همسرم گفت من نمیدونم ببین چی به صلاحمون
چون میخواستم بد عادت هم نشه ...فک نکنه به خاطر هزینه اش میگم ..گفتم یه دونه هم چک داریم واسه دم عید
همون چکی که برای خونه خرید کردم ...اون روز گزارش دادم
یادش که افتاد دید بله دیگه سخته 😊
هم خرج خونه ...هم خرج دم عید خودمون ..هم چک ها ...از یه طرف هم باز بهمن ماه باید شهریه ی دخترم رو بدیم واسه ترم بعدی ...از یه طرف قسط مسکن و قرعه ها و هزار و یک خرج پیش بینی نشده
خلاصه وضع رو که میدونستم گفتم بمونه انشالله گوسفند ..برای بعد عید
شب یه نگاه به باکس پروتین انداختم ...دیدم سه دویست جمع شده که از چند وقت پیش بهش دست نزده بودم که میخواهیم خودمون شریک بشیم ☘️
امروز صبح که دخترم رو راهی مدرسه کردم
به همسرم گفتم بیا بریم یه سر به بازار حال و هوایی عوض کنیم ...و برای خونه یکم خرید کنیم
گفت باشه
آماده شدیم رفتیم بازار ...از شلوغی بازار نگم که چقدررر شلوغ بود ..دم عید بود همه تو خرید بودند 😃
از اونجا یه سر همسرم رو کشوندم به بازار طلا که به وجد بیاد و برای سال پیش رو هدف تعیین کنه
هر چند انشالله از اسفند ماه کارش باز میشه 😍
درسته طلایی نگرفتم ..ولی عکس طلا هارو انداختم براتون 😍انشالله چند روز دیگه حتما میرم یه تیکه طلا میگیرم
قرعه ام در میاد 😍
خلاصه که میگفتم بچه ها
قبل از در اومدنمون از خونه باکس پروتین رو خالی کردم تو یه کارت جدا که فقط به قسمت پروتین برسم
خرید دیگه ای نداشته باشم
اول اینکه بچه هایی که تو تبریز هستند یه جایی رو امروز پیدا کردیم تو بازار راسته کوچه که گوشت گوسفندی رو میده کیلویی ۳۷۰😍
ترو تمیز ...و با کیفیت ...گوشت گرم و تازه ..که جلوی خودت جدا می‌کنه می‌ذاره رو کفه ی ترازو
قیامت شلوغ بود ..مردم تو صف بودند 👌
ببین چقدر تفاوت قیمت داره از محله ی ما تا بازار که فقط پنج شش دقیقه فاصله داریم
اون روز برای همسرم که مریض شده بود ..بدنش ضعیف شده بود....کیلویی از ۷۵۰گرفتم 🙁
همون گوشت رو امروز از بازار ۳۷۰گرفتم ...تازه اون گوشت استخوانی بود ...ولی اینکه امروز گرفتم .
سفارش کردم که واسه خورشتی میخوام بدون استخوان داد
آقا خیلی با شخصیت...کار بلد ...تمیز و مرتب جدا کرد
بعد گفتم چرخ کرده میخوام
برام کشید تو چرخ ...بهم گفت داخل چرخ گوشت رو ببین که تمیز و مرتب و هیچی نیست داخلش
بعد گوشت راسته هم اضافه کرد به چرخ کرده گفت ببر واسه کبابی که عالی 😋
خلاصه که از این به بعد از اونجا میرم خرید
دخترا با پول باکس اینایی رو که میگم گرفتم
دو کیلو و خورده ای گوشت گوسفند ☘️
یک کیلو چرخی ☘️
دو عدد خروس که من اکثرا خروس میگیرم هم برکت دار☘️ هم خوشمزه است
سه و نیم کیلو اسکلت مرغ ☘️
یک کیلو سنگدان ☘️
دو کیلو خورد شده ی فیله که کیلویی ۱۰۰تومن بود ☘️
مختص کباب و زرشک و رشته پلو و کوفته گرفتم
یه دونه زینگ گرفتیم ☘️
سه کیلو قلم گاو گرفتیم ☘️
تو راه همسرم گفت بیا بریم پیتزا تو دوست داری ♥️
میدونستم که یه پیتزا برام هشتصد ..نهصد تومنی آب میخوره
چون دلم نمی اومد تنهایی بخوریم ...به بچه ها هم باید می‌گرفتم ...که کم کم یه تومن باید هزینه میکردیم
که نمی‌خواستم ...هزینه کنم 👌
چون هفته ی پیش که دخترم مقام اول کسب کرده بود .😍..پدرشون مهمونمون کرده بود ...و دو روز رفته بودیم تفریح و گردش که دیگه جایی برای خرج اضافه نبود
ولی چطوری میگفتم که هم همسرم بد عادت نشه ...هم خودم ارج داشته باشم ♥️
گفتم آره عزیزم پیتزا خیلی دوست دارم ممنون که به فکرمی ♥️
ولی بیا اول بریم خرید ..بعد که کامل تموم شدیم بریم
گفت باشه ♥️
یکم که رفتیم ...خرید کردیم ....
دیدم آقاهه ذرت مکزیکی میفروشه
منم که عاشق ذرت مکزیکی هستم 😋
به همسرم گفتم عشققم برام ذرت مکزیکی میگیری ؟
( طرح نیاز )در حالیکه پول و کارت همه چی همراه خودم
ولی موقع بیرون رفتن ..اینطوری طرح نیاز میکنم
که حس مردانگی اش تامین بشه ❤️
گفت چشم البته که میگیرم 🥰
ادامه دارد...
یه لیوان پر گرفت ۵۰...تو خونه هیچ کس دوست نداره جز من
خوردم و رفتیم واسه ادامه ی خرید😋
تموم شدنی دخترم زنگ زد که مامان ما گشنه امون
گفتم یه دونه پیاز و سیب زمینی خورد کنید سرخ کنید
باباتون براتون فیله ی مرغ گرفته
بیام براتون خوراک مرغ درست کنم
به همسرم گفتم بدو بریم ..که بچه ها گشنه اشون
گفت میخوای یه چیزی آماده بگیریم
گفتم نه عصری با هم می آییم ..بچه هارو هم میداریم با خودمون ..اونا هم یه آب هوایی عوض کنند
گفت باشه
میدونستم عصر هم کلی کار دارم 😊
خلاصه تو راه بودیم که زنگ زدم ..مادر چایی دم کن که رسیدیم 😊
زود رسیدم خونه ...فیله ها رو شستم و نازک بریدیم ..و بخار بپز کردم
و دو سوت ناهارمون حاضر شد
ناهار رو خوردیم
به همسرم گفتم تو دخترمون رو ببر باشگاه منم به خرید هامون برسم
گفت معصومه من خسته ام ❤️
گفتم باشه عزیزم پس تو استراحت کن ❤️
خودم میبرم
زود تا موقع رفتن ...اسکلت مرغ هارو قشنگ مرتب و با سلیقه شستم
آب ریختم ...چند قاشق پر نمک ریختم ...یه دونه پیاز بزرگ پوست کردم انداختم که خوش عطر کنه
گذاشتم رو شعله
بیست دقیقه ربع مونده بود به وقت باشگاه
مرغ هارو زود شستم و گذاشتم کنار آبشون رفت
بسته بندی کردم ...گذاشتم تو فریزر
راه افتادیم
رفتیم باشگاه ...
مربی باشگاه اون نفراتی که مدال طلا آورده بود جایزه بهشون میداد
و دختر من هم جزو اون سه نفر برتر بود 😍
جایزه رو که باز کردیم ...یه کیف ورزشی خوشگل و با کیفیت و جنس عالی بود
که گفتم مامان جان چند تا دم دست کیف داری و اینو نگه دار برای سال بعد
قبول کرد
برگشتنی ...خواهرم زنگ زد که فردا شام می‌آییم خونتون
گفتم بیایین قدمتون رو چشمام ...
تو راه بودم زنک زدم دخترم که شام نذار
امشب ..همون از اشکنه ( عصاره ی مرغ )میخوریم
رسیدم دیدم بله پخته شده قشنگ
نشستم با حوصله نصفشو جدا کردم ...دو بسته ازش در اومد. واسه زرشک پلو و سالاد الویه
ازش هفت ظرف عصاره ی مرغ در آوردم واسه سوپ
و شام رو هم تیلیت کردیم ...و از همون مخلفاتش خوردیم
برای چرخ کرده هم یه بسته سنگدان چرخ کردم
نصفش رو برداشتم ...پیاز رنده کردم دوتا ...با حوصله قشنگ قلقلی شکل کردم
گذاشتم یخچال فریزر یخ بست ....اندازه ی هر نفر دو عدد گذاشتم تو پلاستیک ها که خورشتی چیزی درست کردم بندازم کنارش ( قیمه بادمجان...خورشت کرفس ...خورشت هویج و خورشت لوبیا سبز و غیره...)
با نصف دیگه اش هم بسته بندی کردم ...برای پلو و ماکارونی و کوفته و غذای شکم پر و ....
با فیله ها هم نصفش رو باز گذاشتم واسه زرشک پلو و رشته پلو ...نصفش رو چرخ انداختم چند تایی هم سیب زمینی انداختم ماشین ...چرخ که شد ...پیاز رنده کردم
برای چندین وعده کباب تابه ای درست کردم ☘️
قلم رو هم گذاشتم قابلمه تا صبح بپزه و عصاره اش رو در بیارم بذارم برای غذاها ...که برای پوست و مو و رشد قد و استخوان‌بندی خیلی مفید 😍
و مخلفتاش رو هم واسه صبحانه میخوریم
و زینگ رو گذاشتم فریزر بمونه واسه هفته های بعدی
و اینگونه شد که با ۳۵۵۰این مقدار خرید کردم ...و
سیصد و پنجاه بیشتر از باکس من شد که ..همسرم تقبل کردن ❤️
و اینگونه شد که کم کم یکی دو ماه شارژ شد قسمت پروتین
و از همه مهمتر پول پیتزا سیو شد به 150سوت طلا در میلی 😍
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
عزیزم بهترین راه درصد بندی هستش برای پول های روزانه که وارد زندگی امون میشه
و بهتر همون هفتگی یا ماهانه خورد خورد تبدیل بشه
امروز تو طلا فروشی بودم.....طلافروش
با یه نفر چونه میزد ...می‌گفت سی ام آذر ماه
یعنی دقیق نوزده روز پیش ....طلا گرمی ۴۹۰۰بود
اگهه تو پول منو همون تاریخ می‌دادی صد ملیون بود ...
ببین الان چقدر ضررر کردم ...گرمی ۳۵۰ در سی گرم طلا میشه
ده و نیم ملیون ...
پس خودت ببین عزیزم منظور از اینکه میگم هفتگی ..یا ماهانه تبدیل کن یعنی چی
چقدر پولامون روز به روز داره ارزشش از دست می‌ره
با وجود میلی من دیگه نمیذارم تک هزار تومنم بمونه تو بانک
هر شب ....یا چند شب یکبار حتما تبدیل میکنم
عزیزان من ...انشالله خدا اجازه بده عمری باقی باشه فردا در اولین فرصت میام جواب میدم بهتون
گوشی ام باطریش داره تموم میشه
شبتون بخیر و نیکی باشه ❤️
masumehjoon@
میشه منو لایک کنین
سلام معصومه جانم بهت گفتم ک از طلاهام فروختم ماشینمونو عوض کردیم حالا ی کم پارسیان و دوتیکه طلای ریز دارم و از اون موقع ک ماشینو عوض کردیم یکم همسرم پول جمع کرده خودمم یکم از خرجیهام جمع کردم ک انشاالله ده گرم اینا بتونم بخرم اما همسرم هی میگه صبر کن یکم بیاد پایین اما نمیاد میترسم خرج بشه،،،،بعدی این ک معصومه من چند سالیه تیرویید کم کار دارم و قرص میخورم و هرسال مرتب میرفتم پیش دکترم ک تو تبریز تو پاستور جدیده خیلی دکتر خوبیه میگف همه چی نرماله اما از وقتی ازدواج کردم کلا دیگ فراموش کردم برم تااینکه الان اومدم اقدام کنم برای بچه دوماهه ک اقدام کردم اما نشده هنوز تحقیق ک کردم دیدم نوشته تیرویید کم کار هم نمیزاره ادم باردار بشه لطفا برام دعا کن بعد از پریود ی میخوام برم دکتر زنان آزمایش ها و بدم تو دلت پاکه دعا کن مشکلی نباشه فلن همه فکرم رو اینه
سلام معصومه جان خوبین...راستش تا الان خرجی خونه همیشه دست شوهرم بوده و من کاری ب خرج و پس انداز نداشتم..الان احساس میکنم دلیل اسراف کردنم تو مواد خوراکی اینکه من خودم برا خرج کردن درگیر نمیکردم الان میخوام ب امید خدا این ماه من امتحانی خرجی رو دست بگیرم..شوهرمم قبول کرده..حالا از شما میخوام کمکم کنین از پسش بربیام تا شوهرم بهم اعتماد کنه..راستش گفتم ک باید ۲۰۰برا ماشین جور کنیم تا اردبهشت.ما حقوق شوهرمو با پس انداز کمی ک داریم همه رو یه کارته ک مخوایم گردش حسابش رو ببریم بالا و وام بگیریم..الان بنظرتون برا باکس بندی ک گفتین من بیام چند تا کارت جدا بزارم برا هر مورد یا نه رو همین کارت بمونه؟ بعد پس اندازمون رو طلا بگیریم تا اردیبهشت یا نه؟ حقوق شوهرم ماهانه بین ۲۵ تا ۳۰ تومنه...این ماه گوشت داریم..خرید فروشگاهی هم چیز خاصی لازم نداریم..شاید یه کیسه برنج...مرغ هم یه کم داریم حالا باید سه چهار تا بگیریم بنظرتون همون اول ماه مرغ و برنج بگیرم یا بزارم وسط ماه ک تموم شد؟حدود ۱۵ قسط داریم..با این وجود امکان پس انداز دارم؟ اگه خوب از پسش برنیام از ماه بعد مدیریت رو بدم دست شوهرم یا خودم ادامه بدم و تلاش کنم ک بهتر مدیریت کنم
سلام معصومه جون خوبی
من همیشه به هوای پستات میام سایت ولی حیف که دیر به دیر میای پست میزاری منم اولین جایی که میام اینجاست بعد یه تابی تو سایت میزنم و میرم
چقدر از اون ایده که گفتی برنج ته دیگی هارو میریزی داخل عدسی خوشم اومد همیشه فکر میکردم اونارو دیگه هیچ کاریش نمیشه کرد
راستی دوتا سوال برام پیش اومد اسکلت مرغ رو برای چه کاری استفاده میکنین
و اینکه زینگ چیه؟ فارسیشو میشه بگین
راستی معصومه جون من چون دوتا بچه کوچیک دارم و الانم هوا سرده نمیتونم خودم برم خرید.میشه مثلا ب همسرم بگم برو خرید ولی مثلا دو کیلو پرتقال و دو کیلو گوجه بیار با مثلا ۱۵۰ هزار؟ یا باید حتما خودم برم شوهرم از هزینه ها خبر نداشته باشه
به به 😍 واقعا لذت بردم رویای عزیزم
بهت افتخار میکنم که با تلاش و کوشش روی پای خودت بودی و کمک حال همسرت بودی 😍
شک نکن همسرتون با یه فرشته همراه که قدردان زحمات همسرش❤️ و از همه مهمتر یه دونه آورده ی همسرش رو ده تا کرده
واقعا باریکلا بهت ❤️پست های مدیریتی ات رو که خوندم لذت بردم
قطعا مدیریت کردی که به این مرحله از زندگیت رسیدی ...هیچکس نمیاد در خونه ی آدم رو بزنه بگه بیا این ده ملیون به زندگیت برس ...پس خودت بودی و بس خودت
یاد دارم اوایل زندگی ام چقدررر بهم میگفتند آره تازه عروس بشین پشت قالی فردا سر شوهرت بره یکی رو بیاره روت ( هوو)آره فقط مثل مرد کار کن ..صبح تا شب
چقدر حرف میشندیم از جاری 😕از خواهر شوهر
به خاطر همون کار کردن هام و قناعت هایی که میکردم...به خاطر جمع کردن زندگی
بعد ها دیدند که نه بابا معصومه با حرف هیچ کس بازی نمیخوره
به حرف هیچ احدی گوش نمی‌دادم ...
معصومه فقط یه هدف داشت اونم خرید خونه بود که بتونه از پیش خانواده ی شوهر جدا بشه
و پا فشاری میکردم و تلاش بیشتر برای تبدیل برای پس انداز بیشتر😍
روز و شب به هدفم فکر میکردم 😍دست شریک زندگی ام رو محکم گرفته بودم از پله ها دونه دونه بالا می‌رفتیم ❤️ فقط هدفمون رسیدن به بالای پله بود ...گاها میشد که مورچه وار حرکت کنیم ....یا ثابت بمونیم ...ولی تلاش بر این بود که به عقب برنگردیم ...نیوفتیم به پله ی پایینی
تلاش بر این بود که ...زیاد ثابت نمونیم مستقیم بریم جلو ....حتی به صورت لاکپشتی
یادتون باشه که بچه ها تا زنی نخواد ..هیچ خونه ای آباد نمیشه ☘️
تا زنی پشت همسرش نباشه...اون زندگی زندگی نمیشه ☘️
تا زنی دل نسوزونه ...زندگی جمع نمیشه ☘️
یک دست صدا نداره عزیزان من ☘️
مرد کارگر و زن بناست 💕
پشت هر مرد موفقی شک نکن خانمش 💕
من اگه به زندگی ام دل نمی سوزوندم ...من اگه اهمیت نمی‌دادم به زحمات همسرم ❤️
وقتی می آورد ...میگفتم خب وظیفه ات
به جای انگیزه ...میگفتم خب تو هم مثل همه ی مردا داری وظیفه ات رو انجام میدی 🙁
ایا بازم با انگیزه می‌رفت سر کار ؟☘️آیا بهم اعتماد میکرد
آیا میومد تمام اختیارات زندگی رو بذاره کف دستم ؟که الان بتونیم در این نقطه باشیم ؟
مطمینن نه
دیروز یکم برای خونه خرید کردیم
تا خود شب از همسرم تشکر و قدردانی کردم ❤️
شاید برای بعضی از دوستان مسخره بیاد و متاسفانه عادت شده باشه که خب مگه کار خاصی کرده تشکر کنم 😕 ....بگند خب وظیفه ی مرد ..که تامین کنه زندگی رو 🙁
خب قبول عزیزم ولی خودت رو بذار جای همسرت ❤️همسرت هم دل داره ...انتظار داره ...محبت میخواد .❤️..انتظار یه تشکر داره که خستگی کار از تنش در بیاد ...با یه تشکر و قدردانی ساده ی تو ...چقدر خوشحال میشه همسرت ❤️چقدر انگیزه میگیره برای ادامه ی زندگی...من میگم انگار یه جون به جون همسرم اضافه میشه 😍عین بچه ها ...
من تا میتوانم به اطرافیانم به خصوص همسرم ❤️شریک زندگی ام عشق میورزم ...از غریبه یه شکلات که میده هزاران بار تشکر میکنیم ...اونوقت از خود همسرمون که این همه زحمت میکشه ❤️ یه تشکری جانانه نمی‌کنیم
گفتم عزیزم خدا بهت سلامتی بده که میری کار می‌کنی و میاری ما بدون منت به کسی میگزرونیم ❤️
خدا به اندازه ی دلت بهت ببخشه که همیشه دست و دلباز بودی و بهترین هارو برامون میگیری ❤️
خریدها رو که جا بجا میکردم گفتم عزیزم ❤️ چقدر خوب که قسمت خوب گوشت رو خریدی در حالیکه دوتامون هم کنار هم بودیم آقاهه ( قصابی ) تیکه میکرد می‌ذاشت تو کفه ی ترازو
ادامه دارد
حرف دیگه عزیزان ♥️ به همسرت پر و بال بده
بذار دنیا رو به پات بریزه ♥️
باز شب موقع خوابیدن ...گفتم عزیزم ❤️ چه خوب که امروز همراهم بودی و کمک زیادی کردی بهم
من تنهایی اصلا نمی رسیدم به این همه کار
در حالیکه همیشه خودم میگیرم و خودم جا به جا میکنم
این حرفها یه جورایی دلگرمی که یعنی اینطوری تکرار بشه
بدونه که قدردان زحماتش هستیم
باز شب فریزر رو باز کردم ...چک کنم
گفتم عزیزم معلوم که خیلی زحمت کشیده برای پولی که خرج کردیم ؟
گفت چطور ؟
گفتم برکت داشت پولمون
چقدر وسیله گرفتیم با سه و خورده ای پول 😊
گفت دستت درد نکنه ..خرید کردن یه طرف ...جابه جا کردنش یه طرف
زحمت اصلی باتووو
یه لبخند رضایت بخشی زدم گفتم خدا بهت بده برکت ❤️
نمیدونم از کجا به اینجا رسیدیم 😁
منظور که اگه زحمتی میکشیم برای زندگی امون ..تلاشی اگر میکنیم ثمره اش رو هم خودمون میبینیم 🥰..با حرف دیگران نباید دلسرد بشیم ...یادتون باشه خیلی ها سنگ می اندازند جلو پای آدم ...
و منتظرند تو زمین بخوری
خیلیا منتظرند تا تو لغزش داشته باشی
در آخر بگم که اگه من هم قناعت کردم یا سختی کشیدم ...یا حرفی شنیدم
الان با لذت پامو دراز کردم دارم بهره اش رو میبرم ❤️همون مثال یه سال بخور نون و تره ...یه عمر بخور نون و کره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
35 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز