بد رفتاری های همسرم و ناراحتی من

سلام. همسرم گاهی اوقات اخلاقی عجیبی داره ، هی به همه چی گیر میده ، مثل امروز ، برگشته بهم میگه پاشو با من بیا یه چند جایی کار دارم باهم انجام بدیم تو هم حال و هوات عوض بشه ، باهم رفتیم جلوی مغازش ، چندساعتی تو بود و منم در ماشین نشسته بودم و  بدون منظور عادی داشتم به آدمایی که میرفتن در مغازه می اومدن بیرون نگاه میکردم ، آهنگ گوش میدادم ، در نی نی سایت بودم ، بعد وقتی داشتم دور و اطرافمو نگاه میکردم دیدم اس اومد که چرا مثل غاز گردن میکشی 

به قدری تعجب کردم که حد نداره ، بعد اومد در ماشین کلی فحش بد بیراه به خودم خانوادم که تو عقده بدبختی چرا نگاه میکنی همه کارات با منظوره ، منی که بدون اذنش آبم نمی خورم سرم همش در زندگیمه و خطایی ندارم میگه برو بمیر که شوهرت بهت اعتماد نداره ، در ذهنم گفتم مگه چندبار مچ منو در کارای خلاف گرفتی یا چندبار از فرمایشاتت سرپیچی کردم که اینطوری می گی نامرد ،  منم سکوت مطلق یه چندباری توضیح دادم که فقط صداشو برد بالاتر منم گفتم ولش کن سرمو انداختم پایین و به سالنامه ی حافظ نگاه کردم که محکم از زیر دستم کشید گفت لیاقت کتابم نداری ، آروم گفتم سالنامست طوری با پشت دست محکمو سنگین زد تو صورتم که چشممو صورتم قرمز شد ، هیچی نگفتم ، گفت جواب منو میدی ؟ الان میبرمت خونه ی بابات ، بعد چند دقیقه گفتم برگرد دعوا هارو به خانواده نکشون برگرد زنو شوهر دعوا میکنن ، گفت خفه شو ، منو گذاشت و رفت 

الانم خیلی داغون و ناراحتم ، خیلی دلتنگ و بی طاقتم ، با همه بدیاش و بی شخصیت کردنمو منو یه زن خراب دونستن بازم دوستش دارم 

شما بگید من چه گناهی دارم ؟ چطوری خودمو آروم کنم ؟