2794

اختلافات دختر نوجوان با پدر و مادر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 68 بازدید

سلام خوب هستین راستش من یه دختر ۱۶ساله هستم و در خانواده مذهبی اما از طرف مادرم پدرم آدم مذهبی ای خیلی نیست اما مادرم برعکس شدید مذهبی از بعد به تولد زندگیم با دعوای پدر و مادرم قهراش دعواهایی که منجر به قهر چند ماهه مادرم خونه مادر بزرگم میشد شبا با گریه تنهایی میخوابیدم و اشکام تو تنهاییام بود از همون بچگی سعی میکردم خودم کارامو انجام بدم گذشت بد و خوب تا بزرگتر شدم دعواشون به قدری شدید بود که شش ماه در دو طبقه جدا بودن پرخاشگر شده بودن و بیشتر مادرم اصلا اسمه پدرم جلوش میبردی میخواست خودشو خفه کنه هیچ علاقه ای بهم ندارن و باهم همش جروبحث میکنن من دختر درسخونی دوران ابتداییم نبودمم اما بخاطر توهینا و سرزنشای مادرم که همکاراش میگفتن دختر درس خونی نیستم مجبور شدم بخونم و علاقه ام دارم تا اینکه تابستون تموم شد و مادرم از طلاق صرفه نظر کرد و تصمیم گرفت به زندگیش ادامه بده اما من از روحیه داغون بودم چون من و مادرم دختر خرابی میخونه بعضی وقتا و همین باعثه ازارمه بخاطرحالته چشمام و رنگش با سرمه جلوه ی خاصی پیدا میکنه و تقریبا به قولهمامانم وحشی میشه و نظرا جلب میشه اما من دوست دارم من به اجبار بعضی وقتا چادر سر میکنم بخاطر در اوردن چادرم برای بازی والیبال با دوستم کلی سرزنش و توهین کرد مادرم و همین باعث حساسیت پدرم شد که اونم گیر دادناش شروع شد 

که با یک کار ابلهانه خودکشی کردم و ناموفق بود تا این اتفاق افتاد من و پیش مشاورای مختلف فقط هر کدوم یک جلسه  اما همشون پدر و مادرم و مقصر میدونستن و از نظرشون من سالم بودم اما دیدم مادرم باهام بدتر شد و به فاصله یه هفته دوباره انجام دادم با قرصای فشار پدرم که این دفعه سه روز بخش بستری شدم اما بعد از اونم بازم دعوا و توهیناشون به من و به هم هست خسته شدمم افسرده و کم حرف تمرکزم کم شده و واقعا اشکممم خشک شده و لی دلم میسوزه نمیتونم درس بخونم چون من معدلم پارسال ۱۹/۹۵بود امسال یکم شد ۱۸/۱۸با این فشارا البته غیبتم زباد کردم البته و خب معدلم کم شد ولی تمرکزمم کم شده. نگران و ناراحتم نمیدونم چیکار کنم.اعصابمم ضعیف شده

میشه کمکم کنیید مثل دختر خودتون.منو بدونید

اطلاعات تکمیلی

سن ۱۶ جنسیت زن شغل دانش اموز وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور کودک و نوجوان

سلام دوست عزیز 
به شما تبریک می گویم که با این شرایط سخت روانی که در حال تجربه‌ هستید، دختر مقاومی هستید و به درس و پیشرفت فکر می کنید.
زخم‌ هایی که شما از خانواده خورده اید طبیعتا زخم های عمیقی است و جای آن ها باقی مانده است. توصيه ی من به شما این است که از روانشناس کمک بگیرید 1.نه برای تغییر پدرو مادرتان بلکه برای تحمل کردن آن ها. 2.برای از بین بردن درد زخم هایتان 3.قوی تر کردن خودتان از همه لحاظ که بتوانید زودتر از خانواده جدا شوید. 
موفق باشید. 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha