اعتیاد همسر و بی توجهی به زندگی

سلام من 26 سالمه و همسرم 35 سالشونه 4 ساله عروسی کردیم و 5 سال هم نامزد بودیم دوران عقد من متوجه شدم که همسرم تریاک مصرف میکنه از پیام ها و تماس تلفنی که اتفاقی شنیدم که همون زمان قول به ترک داد و ترک کردند البته تا جایی که من میدونم چون جلوم تا الان مصرف نکردن بخاطر خوبی های زیادی که داشتند(به من توجه زیادی میکردند واسم کادو میگرفتن دعوا و فحش و اینا اصلنا نداشتم خیلی به خانوادم احترام میذاشتن و احترام زیادی واسم قائل بودنو...) اون زمان ازشون جدا نشدم و خب دیگه در دوران عقد به رفتار یا اعتیادشون شک نکردم بعد از عروسی هم تقریبا همه چی خوب بود و فقط کمی از توجه اشون به من کم شده بود ولی بازم از رفتارشون راضی بودم ولی از پارسال که پسرم به دنیا اومده انگار ورق زندگی من برگشته من دوباره بهش مشکوک شدم که اعتیاد داره و وقتی بهش گفتم بعد از کلی بهونه اوردن و زیرش زدن در آخر گفت که آره هروئین میکشم و بعد از اون همه چی عوض شد دعوا ها و بی اعتمادی من به ایشون هر روز بیشتر شد از طرفی دیگ اصلن عشق و علاقه از طرفش احساس نمیکنم و همسرم هم هیچ کاری برای جلب اعتمادم نمیکنه دیگ بهم توجه نداره و همه ی وقتش رو با دوستاش و بیرون خونه میگذرونه و به من دروغ میگه اگه هم من زیاد گیر بدم شروع میکنه به بی احترامی و داد و بیداد دیگه بهم احترام نمیذاره و هیچ توجهی بهم نداره اگه من یک ماهم قهر باشم عین خیالش نیست و هیچ کاری واسه آشتی نمیکنه و بارها که تهدیدش کردم این رفتارش رو کنار بذاره یا من ترکش میکنم بهم گفته نمیتونم هرکار نکردی بکن و همینه که هست ... از طرفی بارها با خوبی باهاش حرف زدم و گفتم که کمکش میکنم ترک کنه و زندگیمون مثل قبل بشه در اون شرایط هم همش میخواد با حرفاش منو مقصر جلوه بده و میگه من اعصابشو خورد میکنم و زیاد بهش گیر میدم و تقصیر منه که مواد مصرف میکنه و قول الکی میده که ترک میکنه و دیگه فحش نمیده یا واسه من و پسرمون هم وقت میذاره ولی فرداش همه چی یادش میره و باز همون آدم بیخیال سابق .... من دیگه بهش اعتماد ندارم و خیلی دلم رو شکونده ولی خب شاغل هم هستم و صبح تا ظهر میرم سر کار و پسرم رو فقط میتونم به همسرم بسپرم بخاطر همین نمیتونم برم خونه بابام یا قهر کنم یا طلاق بگیرم البته با وجود همه اینا راضی به طلاق هم نمیشم فکر میکنم ته قلبم هنوز دوستش دارم تورو خدا کمکم کنید