با رفتار پدرشوهرم چطور برخورد کنم؟

سلام.و عرض ادب

پدر شوهرم یه عادتی داره.مرتبا تماس میگیره و یا وقتی بتونه منو تنها گیر بیاره. مدام پشت سر خانواد ش بدگویی میکنه. و دایم توضیح میده  ‌که من دوست دارم بهت میگم. اونا دوست ندارن. پشت سرت فلان فتنه رو اونا به پا کردن. فلان چیزو گفتن فلان رفتار و یاد شوهرت میدن.

از طرفی ام میگه حق نداری به کسی بگی. نباید بگی...

بعضی دخالتهایی که دوست داره تو زندگی من و شوهرم انجام بده. میاد از من و خانواده م میخواد. و میگه که اسمی ازش آورده نشه.

مثلا به خانواده من میگه روی پسرش فشار بیارن که منو شوهرم خونه مونو تخلیه کنیم و جای دیگه بریم

.( ما تو یه ساختمون تو واحدای جدا زندگی میکنیم.) و نگیم خواسته اون هستش.و خانواده م عوض خودشون بگن.

میخواد خودش آدم بده نباشه. و خانواده من بیان با حرف اون دخالت بیجا کنن و خودشونو بده کنن که به خواسته ش برسه. 

یه بار هم که من رفته بودم منزل مادرم. زنگ زد که شب خونه نیا و خونه مادرت بمون . پشت سرت مادرشوهرت با شوهرت فحش دارن میدنو ... شوهرت میگه اگه بیاد خونه پاشو میشکونم.

من اهمیتی  ندادم و اومدم خونه. از خودم مطمئن بودم که خب اتفاقی نیست که... ولی خیلی حرص میحوردم و عصبانی که چرا پشت سرم حرفو حدیثو و فحشو.... اینا بوده.

اومدم خونه.شوهرم معلوم بود دعوا کرده و ناراحته.ولی با من رفتارش اصلا نا مناسب نبود و اتفاقا مثل قبل عزیزمو قربونت برمش به راهه.البته متوجه شدم با مادرش قهره.دو هفته ایی قهر بود.و من به روی خودم نیاوردم که خبر از حتی قهرت دارم. و رفتارتو متوجه شدم.روز مادر بود که به بهونه کادو مجبورش کردم روبوسی کرد با مادرش و فکر کنم آشتی کرد.

یه بار به شوهرم گفتم که پدرت اینطوره.و از من خواسته هایی داره. رفت به گوشش رسوند.

فردای اونروز برای گله اومد که چرا به خانواده م گفتی

خلاصه گریه مو درآورد

من نسبت به حرفاش بی تفاوت رفتار میکنم.و ذهنیتمو به خانواده همسرم. و حتی همسرم تغییر نمیدم.و با خوشرویی با همه شون برخورد میکنم.

حالا موندم نه میتونم به همسرم بگم.نه به خودش بی احترامی کنم.

هر کودوم باشه من میشم آدمه بد.

از طرفی هم دوست ندارم این شرایطو

لطفا راهنماییم کنین. ممنون از شما