سلام دوست عزيز
اولين قدم هميشه براي برطرف كردن چيزي آگاهي پيدا كردن از آن و دلايل آن هست.
بياين بررسي كنيم كه شما آيا در خانواده خودتون به مادر يا پدر هم وابستگي داشتين از قبل؟يا يك فرد همه ديگه در زندگيتون مثل: خواهر،برادر،مادربزرگ و...
از كي اين وابستگي به همسرتان شروع شده؟ از زمان آشنايي بوده؟بعد ازدواج يا اخيرا؟ آيا اتفاقي افتاده كه اين در شما به وجود اومده؟
حالا اين وابستگي رو چطوري توصيفش ميكني؟يعني پيش خودت ميگي چي؟ مثلا: واي ميترسم اتفاق بدي براش بيوفته،واي نكنه... يا اگه نباشه حساس امنيت ندارم...
اين احساسه چه زمانايي زيادتره يعني فقط وقتي بيرون ميره اينطوريه؟يا جاي خاصي كه ميره؟زماناي خاصي از شبانه روز و...
در واقع اين خيلي مهمه چون كمكتون ميكنه بدونين اصلاً فكر پشت اين احساس چيه،بعد از خودتون بپرسين كه آيا اين افكارتون درسته؟ اگر مثلا دوستم يا شخصه ديگري بود چي ميگفت؟ اين كنم ميكنه يك كمي اين حستون دور بشين و از دور به قضيه نگاه كنين.
خيلي بهتون كمك ميشه كه كتاب هايي در اين زمينه بخونين و گر مشكل به قوت خودش باقي موند به مشاوره برين.
پايدار باشيد.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید