نزدیک دوساله که از بارداری و زایمانم میگذره

سلام دوست عزیز
ممکن به خاطر اینکه با اون شخص خیلی دعوایی سختی داشتید باشد ویا چون تو دوران بارداری حساسیت بیشتر می شود روتون تاثیر زیادی گذاشته
بله کار شما یجور مکانیزم دفاعیه دربرابر مسلائلی که ما نتونستیم حلش کنیم ویا احساس کردیم حقمون خرده شده با فکر وخیال کردن میخوایم از شدت ناتوانی وناراحتی اون کمش کنیم
اولین قدم اینه که اجازه ندید فکر شما برشما وزندگی تون سوار بشه وذهن وافکار شما زندگی تون رو کنترل کنه
باید با افکار منفی تون مقابله کنید یک دفتر روزانه اختصاص بدید به این کار هرروز افکار منفی تون رو واحساس تون مربوط به آن موضوع را یادداشت کنید ودیگر به سراغ آن نوشته ها نروید.ویا هرچی به ذهن تون میاد یادداشت کنید وبعد بندازین توی آب،پارش کنید و...
مواقعی که ما مشغول هستیم کمتر وقت داریم به این جور افکار پروبال بدهیم برای روزتون برنامه داشته باشید
وقتی افکار منفی سراغتون آمد به خودتون بلند بگویید ایست الان وقت این فکر ها نیست به جاش به یه اتفاق خوب، فرزندتون، موفقیت های زندگی تون فکرکنید، برای این کار باید تمرین کنید
یک کش ببندید دور مچ تون هر وقت افکار بیهوده که موجب نگرانی تون می شود آمد سراغتون کش روبکشید طوری که دردتون بیاید
افکار واحساستون رو با یک دوست درمیان بگذارید.برون ریزی هیجانی باعث می شود فشار افکار کمتر شود
فاجعه سازی نکنید، منطقی فکر کنید به چیزهایی که اکنون در زندگی تون وجود دارد فکر کنید نه مسائل نامعلومی که هنوز اتفاق نیفتاده است
ودر آخر زندگی ارزش وقت تلف کردن برای مواردی که باعث آزارانسان می شوند رو ندارد به جای آن روی خودتون،زندگی تون وآرامش خانوادتون قدم بردارید
ودر آخر این رو بدونید اگر بخواهیم با تلاش وتمرین می توانیم افکارمون رو تغییر دهیم ودر نتیجه احساسمون تغییر پیدا میکند ووقتی احساسمون تغییر کند رفتارمون تغییر میکندو لذت میبریم از زندگی ومی توانیم درمقابل مسائل زندگی تاب آوری خوبی داشت باشیم

پاینده باشید