2794

سلام. من ۲۶ سالمه ۴ ساله ازدواج کردم تو یه شهر دیگه از خانوادم دور شدم از اون وقت من همیشه ترس ازدست دادن پدر و مادرم و دارم حتی الانم که دارم مینویسم دستام میلرزه همش صحنه های بد میاد جلو چشمم بیشترم وقت خواب اینطوریم الانم یه دختر ۱ ساله دارم واسه اونم اینطوری شدم کلا نگرانم دوست ندارم اینطوری باشم اصلا از زندگیم لذت نمیبرم لطفا کمکم کنید؟

اطلاعات تکمیلی

سن 26 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزيز 
ميتونم درك كنم كه چقدر اين ترس و اضطراب مدام ازار دهنده است 
نگراني باعث فلج شدن زندگي فرد ميشود و فرد مدام با اين افكار در گير است هرچقدر هم سعي كند انها را كنترل كند بيشتر به سمت او هجوم مياورند .بايد سعي كنيد به اين افكار تنها نگاه كنيد انها را مدام در ذهن خود پرورش ندهيد وقتي نگراني به سراغ شما امد بلند بگوييد بله ذهن عزيز ممنونم از اين فكر 
اين كار باعث ميشود كه به مرور برايتان تنها يك فكر گذرا باشد مثل يك درخت كنار خيابان كه از مقابل ان عبور كرديد .بهتره با توجه به اين اضطراب و تاثيرات جسماني با يه روان پزشك صحبت كنيد شايد لازم باشد ارامبخش خفيف مصرف كنيد .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha