سلام. من 4 ساله ازدواج کردم به صورت سنتی یه فرزند چند ماهه هم دارم. مشکل من اینکه شوهرم آدم عصبی هست. جلو بچمون سر کوچیکترین مسائل بهم فحش میده ناموسی با داد و بیداد و حتی آرزوی مرگ خانوادمو میکنه. من حالم خیلی بد میشه. آخه تو خانواده ما پدر و مادرم جلوی ما یه تو به هم دیگه نگفتن خیلی احترام همدیگرو دارن و بددهنی خط قرمزشونه.اوایل فقط به خودم فحش میداد تو دعوا و تهدید میکرد و میگه به پدرت زنگ میزنم و به اونم هر چی از دهنم در بیاد میگم منم همش ازش خواهش میکردم که کاری نکنه حتی دو سه باری منو به باد کتک گرفت از سرم خون اومد ولی من پنهان کردم فقطم بخاطر خانوادم که حالشون بد نشه خیر سرم فکر کنن من خوشبختم الان بچم خیلی میترسه وقتی داد و فریاد پدرشو میبینه میخواد انگاری فرار کنه ولی شوهرم اصلا نمیفهمه نهایتش اینکه میگه اگه خیلی بچتو دوست داری چیزی نگو تا منم داد و بیداد نکنم. یعنی با کوچیکترین حرف و انتقاد.شده صلاحش زورگوتر و بی ادبتر از قبل شده منم بخاطر بچم هیچی نمیگم که بدتر نکنه. مشاوره هم رفتیم اونا هم همش تشویق به دوستی میکنن. خیلی راه رو رفتم از محبت کردن و غیره ولی تنها راهم فکر میکنم طلاق چون شوهرم تعادل روانی هم ندارد و من همیشه سرپوش میزارم. فقط بخاطر بچم و آبروی خانوادگی و ترس از جدایی و اسم طلاق اینکارو نمیکنم. بنظرتون بخاطر این موراد ارزش داره بازم چشم پوشی کنم؟
درود بر شما
توضیح ندادید از چه زمانی درگیری لفظی و فیزیکی رو از جانب همسرتون شاهد بودید؟ آیا از همون زمان آشنایی قبل از ازدواجتون متوجه رفتار ایشون شده بودید؟ یا بعد از عقد یا بعد از عروسی یا ... میخوام بررسی کنید که چه چیزی باعث چنین رفتارهایی از جانب همسرتون میشه. چه موقعیتهایی موجب خشم ایشون میشه و ... رفتار شما چی بوده؟ در یادداشت کوتاهتون چندین بار اشاره کردید که به خاطر دیگران، فرزندتون، پدر و مادرتون و ... تهدیدها و بیاحترامی رو از جانب همسرتون پذیرفتید. شاید این حرف براتون خوشایند نباشه اما وقتی شما خودتون به خودتون احترام نمیگذارید، چطور انتظار دارید دیگران برای شما احترام قائل بشن؟ ببینید هر کسی مسئول رفتار خودش هست. اگر همسر شما مایلند به پدرتون تلفن بزنند و بد و بیراه بگن، میتونن این کار رو بکنن و عواقبش رو هم بپذیرند هر چیزی که باشه. اما ایشون تهدید کردن و ماجرا با خواهش و اصرار شما ختم به خیر شد. یا اگر خود شما قصد داشتید با ایشون برخورد کنید، میتونستید این کار رو انجام بدید. اینکه بگید به خاطر دیگران اقدامی نکردید، بیشتر بهانهجویی و سلب مسئولیت از خودتون هست. نه تنها در مورد همسرتون، در تمام زندگی، در تمام روابط، در انجام تمام کارها لازمه که ما تصمیم بگیریم و مسئولیتش رو هم بپذیریم. حتی اگر میترسیم کاری رو انجام بدیم، حتی اگر نمیخوایم چیزی رو قبول کنیم، این تصمیم ما دربارهی زندگیمون هست و مسئول مستقیمش خودمون هستیم، نه هیچ شخص دیگری. و خب، دربارهی شرایط شما چیزی نمیدونم. اما میخوام از خودتون بپرسید هدفتون از ازدواج چی بوده؟ میخواستید با ازدواج چه چیزهایی به زندگیتون افزوده بشه. و تا به حال چقدر اهدافتون محقق شده. و آیا وجود همسر شما سراسر بدی هست؟ به جز بددهنی و بیادبی، ایشون دیگه چه ویژگیهایی دارن که برای شما خوشایند و برای زندگی مشترک مناسب هست. بهتون توصیه میکنم صورت مساله رو پاک نکنید. اگر شما موقعیتی ایجاد میکنید که باعث خشم همسرتون میشه، میتونید بیشتر دقت کنید که تا حد امکان، ایشون رو در چنین موقعیتهایی قرار ندید. اگر همسرتون روی خشمشون کنترل ندارن، لازم هست که کنترل خشم رو یاد بگیرن و تمرین کنن. میتونن در این زمینه مطالعه کنن و در کارگاههای کنترل خشم شرکت کنند و ... و لازم هست هر دوی شما برای جلسات زوجدرمانی به صورت حضوری مراجعه کنید اگر خواستار تداوم زندگی مشترکتون و مایل به ایجاد تغییر در خودتون هستید. در نظر داشته باشید که ما در جهان، فقط قادر به کنترل یک نفر هستیم: خودمون. هرگونه تلاش برای تغییر دیگران، محکوم به شکست هست. هریک از ما باید خودمون بخواهیم که کاستیهامون رو رفع کنیم تا بتونیم روابط پایدار و مطلوبی رو تجربه کنیم.
به خدای بزرگ میسپارمتون
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید