2794

بدگمانی همسر و افسردگی من

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 110 بازدید

با سلام و خسته نباشید.من ۳۴ سالمه و ۴ ساله ازدواج کردم. بنا به خواسته همسرم از کارم استعفا دادم و خانه نشین شدم. همسرم بطور جدی  مخالفه روابط اجتماعی من از جمله دیدن دوستان و فعالیت های ورزشی و کلاس رفتن و غیره هست. همه جا با خودش میرم بجز یک مورد و اونم هم رفتن تا سر خیابان کنار خونشون. ولی خصلت های خیلی خوب دیگه ای داره مثلا دست و دلبازه. از لحاظ مالی برام کم نمیزاره. از لحاظ پوشش هم باید طبق میل ایشون بپوشم. قبل از ازدواج در مورد بعضی از مسائل آگاهی پیدا کردم مثلا میدانستم که شاید آزادی عمل دوره مجردی را از دست بدهم اما فکر نمی کردم  که شدت این سختگیری ها اینقدر زیاد باشه. خانواده ایشان کلا ۵ نفرن و هیچ فامیل و آشنا و رفت و آمدی  ندارن. نه عزا و نه عروسی و نه هیچ مراسم دیگه ای. چند وقت پیش مادر شدم و یه بچه هشت ماهه دارم. گاهی وقتها میخواهم درد و دل کنم و خواسته ام را مطرح کنم اما چون میدانم نتیجه ای جز بحث و دعوا ندارد سکوت میکنم  مثلا من به شدت روابط اجتماعی بالایی دارم و دوست دارم گاهی در حضور همسرم  دوستانم را ببینم که متاسفانه مخالفت میکنند. بخاطر همین ترجیح میدهم سکوت کنم و خود خوری کنم و با ایشان با اخم برخورد کنم . تمایل به برقراری روابط عاطفی با همسرم را از دست داده ام . البته ناگفته نماند همسرم قبلا ازدواج ناموفق  داشته اند. لطفا منو راهنمایی کنید که با وجود یه نوزاد هشت ماهه و با وجود این مشکلات چه راهی مناسب تر است. یک نکته که باید یادآور میشدم این هست که ایشان تمایلی به رفتن به پارک. کوه و غیره را ندارن و گاهی من احساس میکنم واقعا زندانی هستم. افسرده شده ام. و مدام غر میزنم. همسرم آدم بدبینی هستن چون رفتار آدمها رو تحلیل میکنن. و یا دوربین خونشون رو مدام چک میکنن در خیابون و رانندگی مدام از راننده های دیگه ایراد میگیرن مثلا هر حرکتی از سوی راننده های دیگه را به قصد ضربه زدن به خودشون و دریافت خسارت تلقی میکنند. میدانم که شاید پارانویید باشن اما اصلا تمایلی به رفتن نزد مشاور و غیره را ندارن و خود را حق به جانب میدانند.

اطلاعات تکمیلی

سن ۳۴ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خانم عزیز
شرایط،همان طور که خودتان هم گفته اید، از قبل قابل پیش بینی بوده بنابراین می دانید که انتظار تغییرات زیاد را بهتر است نداشته باشید. درعین حال موافقم که در فضای کاملا محترمانه با همسرتان در مورد این مسیله چندباره صحبت کنید. با محاسن واقعی همسرتان شروع کنید مثل این که تو دست و دلبازی و فلانی و اینا برای من خیلی ارزشمنده. می خوام بدونی که چه چیزایی منو ناراضی می کنه که از خوشحالی رابطمون کم نشه. تو می دونی که من همیشه به تو وفادار بودم و می دونی که اخلاقا انسان وفاداری هستم و خواهم بود. 
این محدودیت هایی که می ذاری باعث شده فکر کنم که به من اعتماد نداری، یا به این فکر نمی کنی که چقدر من افسرده و بدحال می شم، یا به نیاز طبیعی من اهمیتی نمی دی.
می خوام بدونی این وضعیت داره منو افسرده و غمگین می کنه یا باعث می شه احساس نارضایتی توی رابطمون داشته باشم، این قضیه در بلند مدت آسیب زیادی به رابطه می زنه ، مخصوصاً الان که من نیاز بیشتری از قبل به استراحت دارم به خاطر بچه داری و در ضمن تو می دونی که من و تو در برون گرایی با هم متفاوتیم و نباید همو تحت فشار بذاریم. من دوست ندارم دلخوری، رابطه ی خوب ما رو خراب کنه. 
نیز از همسرتان سوال کنید، فکر می کنی اگر من مثل بقیه رفت و آمد معمولی داشتم چه اتفاقی می افته؟ تو چه نگرانی داری؟
بگذارید در مورد نگرانیش با شما حرف بزند. در مورد اصطلاح پارانویید یا دقت هایی که راجع به ایشان به خرج داده اید، حرفی نزنید که حساسیت را بالا نبرید
این را در نظر بگیرید که احتمالا تغییر فکر همسرتان در این زمینه به یکباره اتفاق نمی افتد و لازم است شما به صورت مستمر ولی نه با پرخاشگری و نه با التماس، این قضیه را پیگیر شوید.
موفق باشید
 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha