سلام دوست عزیز
به سن همسرتان اشاره نکردید همچنین متوجه منظورتان از زیاد بازی کردن همسرتان نشدم
اگر منظورتان از بازی کردن استفاده از بازیهای کامپیوتری هست میتوانید باهم توافق کنید که ساعات مشخصی از روز یا هفته را به این کار اختصاص بدهند
با توجه به سن خودتان اگر این مورد ادامه داشت و باعث بروز دلخوری و مشکل بین شما شد توصیه میکنم از همسرتان بخواهید برای افزایش اگاهی در مورد مهارتهای زناشویی با یک مشاور جلسه حضوری داشته باشید
سلام صبحتون بخیر، من یازده ساله ازدواج کردم دوتا بچه دارم که دخترم ده سالشه تا دو سال پیش زندگیم خیلی خوب بود تا حالا از همسرم جیزی ندیده بودم تا اینکه دوسال پیش یه شماره بهش پیام داد که فقهمیدم زنه زنگ زدم زنه زد زیرش که من اصلا شوهر دارم بچه دارم سنم بالاست و اینا بعد شوهرمم که بهش گفتم اصلا قبول نکرد حتی تو دعوا زد گوشیه منم شکست بعد حدود یکو نیم سال گذشت من ازش هیچی ندیدم گوشیشم همش بدونه رمز بود ازم خواست تا بچه سوم بیاریم که بچه هامون سه تا بشن اولش راضی نبودم ولی دیدم خیلی اصرار داره قبول مردم ناه اول هم باردار شدم الان دوسال از اون قضیه میگذشت که دیروز داشتم با گوشیه همسرم برای خووم شارژ میخریدم دیدم برای اون خانوم که شمارشو هنوز تو ذهنم داشتم شارژ فرستاده وفتی بهش گفتم چراا گفت چی میگی گوشیمو بده و ترسیدم کار به کتک و دعوا بکشه ولی باهاش خیلی سرد شدم آخه خیلی مهربونی میکرد خیلی خوب بودیم وقتی دیدم شوک شدم اینم بگم تو هیچ چیزم نه چتی دیدم نه چیزی باز به زنه هم گفتم من باردارم نفرینت میکنم قسم میخوره میگه چیزی بینه ما نیست دارم خفه میشم بس چی بوده چیکار کنم من دیگه نمیتونم محبتای همسرمو باور کنم باورش ندارم حتی قسم های اون خانومم باور ندارم همسرم هیچ توضیحی نمیده ساکت