2794

تمام فکر و ذکر شوهرم مادرشه چیکار کنم؟

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 128 بازدید 2 تبادل تجربه

سلام. شوهرم فکر و ذکرش مادرشه طوری که تا فرصتی پیش میاد میگه که اولویتش مادرشه و از اول زندگیم تا حالا فقط با نظر اون زندگی کرده و انگار اصلا زن نداره و وظیفش فقط کارای مادرش و اونو بیرون بردن حتی مسافرت و مرخصی عید و هرچی که بگی با مادرش هماهنگ میکنه و به من میگه خوددانی میخوای بیا میخوای نیا اگر یک لیوان آبم بخوریم تو خونه مطمئن باشید گزارشش رو به مادرش میده و مادرشوهرم هم از اخلاق شوهرم سو استفاده میکنه و حتی روزای تعطیلم دست بردار نیست و به شوهرم زنگ میزنه بیا منو ببر بیرون بگردون

هرکاری کردم و از هردری وارد شدم شوهرم عوض نشد و روز بروز بیشترش میکنه دیگه واقعا نمیدونم چیکار کنم بیماری اعصاب گرفتم و دستام میلرزن شما کمکم کنید ؟


نگین باهاش حرف بزن و بگو من هرکاری کردم اصلا نباید اسم مادرش رو بیاری هرچی از دهنش دربیاد میگه

اطلاعات تکمیلی

سن 32 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

درود بر شما فرمودید که هر کاری کردید و از هر دری وارد شدید، نتیجه نگرفتید اما توضیح ندادید برای رفع این مشکل تا به حال دقیقا چه راه‌هایی رو امتحان کردید. نمی‌دونم شما چند وقت هست ازدواج کردید. چطور با همسرتون آشنا شدید. جز مساله‌ی مادر شوهرتون در سایر موارد، کیفیت رابطه‌ی شما با همسرتون چطور هست و ... وقتی ما ازدواج می‌کنیم، اولویت اول زندگی‌مون باید همسرمون باشه. فرزندان، والدین، خواهر و برادر، دوست، شغل، پول و ... همه بعد از همسر قرار می‌گیرند. اگر جز این باشه، نیاز هست که آموزش ببینیم تا دچار مشکل نشیم. شاید بد نباشه از طریق کلاس‌های آموزشی، کتاب، فایل‌های آموزشی و مواردی از این دست، به طور غیر مستقیم همسرتون رو متوجه نگرش اشتباه‌شون کنید. اصولا بهتر هست در بیان انتظارات‌تون از شخص خاصی اسم نبرید خصوصا فردی که می‌دونید همسرتون نسبت به ایشون حساسیت زیادی دارند. علاوه بر اصلاح نگرش از طریق آموزش، پیشنهاد می‌کنم به جای تلاش برای دور کردن همسرتون از این چسبندگی به مادرشوهرتون، سعی کنید روی صمیمیت و بهبود کیفیت رابطه‌ با همسرتون بیشتر کار کنید. قرار نیست یک‌شبه همه چیز تغییر کنه اما به مرور زمان این احتمال وجود داره که با تغییر رفتار شما، در رفتار همسرتون هم تغییرات مطلوبی ایجاد بشه. سعی کنید به جای هر گونه گله کردن، درخواست‌هاتون رو در آرامش و محترمانه مطرح کنید. از احساس‌تون با همسرتون صحبت کنید و نیازهاتون رو طوری شفاف و واضح بیان کنید که برای ایشون کاملا قابل درک باشه و ابهامی باقی نمونه. مثلا اینکه دوست دارید دوتایی با هم برای نوروز به فلان شهر سفر کنید و ...
درباره‌ی شرایط زندگی مادر همسرتون توضیحی ندادید. اینکه پدر شوهرتون در قید حیات هستند یا نه. مادر همسرتون تنها زندگی می‌کنند؟ فرزند مجرد دارند؟ اصلا فرزندی جز همسر شما دارند و ... با کار کردن روی بهبود کیفیت رابطه با همسرتون و برنامه‌ریزی برای اوقات فراغت‌تون در صورت لحاظ کردن تایمی برای خانواده‌ی همسرتون، این احتمال وجود دارد که همسرتون هم بتونن شما رو درک کنند چون می‌بینن شما هم سعی دارید ایشون و احساس‌شون به خانواده‌شون رو درک کنید. چنانچه مدتی در آرامش تلاش کردید اما همسرتون مایل نبودند هیچ تغییری در نگرش و رفتارشون ایجاد کنند، می‌تونید از ایشون بخواهید که با هم به صورت حضوری به یک زوج‌درمانگر مراجعه کنید. در اون صورت بهتر می‌تونید تصمیم مناسبی برای رابطه‌تون اتخاذ کنید. به خدای بزرگ می‌سپارم‌تون

تجربه شما

login captcha

مادرشوهر من که انگار شوهرم شده سکان زندگیمو کامل دست گرفته


ای وای عزیزممم منم دقیقا همین مشکلو دارم مادرشوهرم همش میگفت چرا زنتو بردی من مادرتم شیردادم بهت زحمتتو کشیدم و گریه زاری و خودنمایی .. برام گوشی بخر برام طلا بخر انگار خودش شوهر نداره.. خیلی بلاها سرم اورد دو سال خیر از زندگیم ندیدم با ازدواجمون هم مخالف بود یعنی اعصاب فولادی میخواد.. بااینکه رفتیم شهر دیگه ازدستش نصف پولای شوهرمو بالا کشید باز برای یه گوشی خریدن آویزون شوهرم میشه دیوونه شدم شوهرم بااینکه وضع مالی خانوادش خیلی خوبه و باز‌هم همه‌ پولاشو خوردن خودشو مسئول اونا میدونه‌ تا حدی که سوارش شدن... نمیدونم چقد میتونم‌تحمل کنم خدا یه بچه‌ هم بهم نمیده که‌ شوهرم بفهمه‌ خودش‌ هم زندگی‌داره ..