سلام 27 سالمه دو فرزند 5 سال و نیم و شش ماهه دارم
کار و منبع درآمد ندارم اما مدرکم فوق لیسانسه و حداقل در شرکت میتونم کار پیدا کنم
شوهرم رو خودش کنترل نداره وقتی خوشحاله بی نظمی یا کار اشتباه کوچیک دخترم و تحمل میکنه و اصلا نمیخواد مرتب باشه اما یه ذره که بهم بریزه حتی بچش و منو میزنه اصلا هم نمیفهمه هرچی بچه التماس میکنه گوش نمیده
اصلا محبت کردن به من بلد نیست مثلا برای محبت کردن کارای خونه انجام میده کمکم میکنه اما جز برای رابطه بوس و بغل و حرف عاشقانه نداریم حتی دختر کوچیکم و جدا تو اتاق پیش خواهرش میخوابونم اما شوهرم بازم نمیاد تو تخت پیش من بخوابه البته قبلا این نبود اما بهشم گفتم و گوش نداده کلا بغل و بوس و حرف زدن که بلد نبود از اولم اما حداقل شبا پیش هم بودیم که الان اونم نیست
خیلی خیلی کم باهام حرف میزنه اینکه چه اتفاقی افتاده رو یا نمیگه یا یه کلمه کوتاه با صدای آروم میگه خودم باید حدس بزنم چی شده
تقریبا دو و سیصد قسط داریم و خرج بچه ها که من درآمدی ندارم از پسش بر بیام اما خسته شدم آخر هفته ها که تعطیله همیشه دعوا میشه و کتک کاری
دلیل دیگه یه ترس طلاقم خانوادم هستن که سرکوفتم میزنن و تحقیر میشم
شوهرم دوستم داره میدونم اما این کنترل نداشتنش و بی توجهی هاش و چطور تحمل کنم
پیش مشاور نمیره باهاشم که منطقی حرف بزنم بعضی وقتها میپذیره و قول تغییر میده اما نمیشه
من خیلی ضعیفم حتی با بچه ها از پس خونه داری هم برنمیام چه برسه به بی پولی اما واقعا زندگی خوبی نداریم
تو دعواها هیچ وقتم پا پیش نذاشته واسه معذرت خواهی برعکس من که همیشه با بدترین ظلمها بازم دلم واسش تنگ میشه اما اون هیچ وقت دل تنگ من نشده که بیاد و معذرت خواهی کنه و سکوت منو بشکنه
ارتباط جنسیمون خیلی کم شده ایشون مطالبه ای ندارن البته بگم من از اولم تو این موضوع همیشه درد حس میکنم و سختمه
بگین چی کنم خواهشا
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید