نارضایتی از خانواده شوهر

سلام خسته نباشید. من الان تقریبا نزدیک دوساله که ازدواج کردم.شوهر شغلش جوریه که ۱۵روز هست۱۵روز نیست(سرکاره) من تو این ۱۵ روز که نیست میرم خونه مادر شوهرم و این موضوع منو ناراحت کرده آخه من اونجا هیچ کاری نمیکنم یعنی واقعا هیچ کاری باورتون نمیشه تو این ۱۵روز من فقط یا جا نشستم عین مهمون تا بر میگردم خونمون یا فوقش یه ظرفی بشورم یا جارو بزنم و خیلی برام خسته کننده هست تو این دو سال افسردگی گرفتم سر این موضوع از یه طرف خیلی زشتم میشه آخه همش خرجم اونا میدن تو این چند روزی که اونجا من از اینکه خونه خودمونم بمونم مشکلی ندارم نه من نه همسرم اما خونواده همسرم میگن نه من میرسم یا خوب نیست دختر تنها خونه بخوابه ...یا بخوام برم بیرون نمیتونم تنهایی برم مثلا من سر مشکل نابارویم هر روز تقریبا میرم دکتر دوست ندارم اونا بفهمم به مادر شوهرم میگم من میرم دکتر میگه وا دکتر خودت تنهایی صبر کن الان میام دنبالت میگم نه بابا خودم میرم میام خونمون آماده بشم میبینم جلو در وایساده میگه نه میام دنبالت آخرم کار خودشو می‌کنه و میاد حالا این یه مثال کوچیک بود تو همه موارد همینجوره...خیلی خستم از این زندگی  واسم کسل کننده شده همش دوست دارم وقتی شوهرم میره سر کار از این شهر فرار کنم برم که دستشون نرسه بهم چیکار کنم بنظرتون؟؟خانواده خودم هم ازم دورن که نمیشه همیشه برم اونجا یه شهر دیگه ان ..من اونجوری که تو خونه خودم راحتم اونجا نیستم ..مثلا من شبا ببخشید باید بدون شلوار بخوام سرم لخت باشه اونجا چون یه برادر شوهر دارم که مجرد نمیتونم مثلا یه اتاق به خصوصی هم ندارن که من توش بخوابم همون یه جا می‌خوابیم من خیلی سخته برام اصلا قبل دوران متاهلیم تو همچین شرایطی نبودم و نمیتونم بپذیرم اینو از یه طرفی هم خونه هامون چسپیده بهم ...شما چه راهکار پیشنهاد میکنید تا من این موضوع رو به طوری که ناراحت نشن بهشون مطرح کنم؟؟؟