تردید در طلاق

باسلام ۱۳ ساله ازدواج کردم یک پسر ۱۲ ساله و یک دختر ده ماهه دارم شوهرم از ابتدای خانه داری بهانه گیری میکرد و ما هم خانواده ابروداری بودیم و لی همیشه دعوا و بحث وبی احترامی خیلی پرتوقع هست و آخر در پنج شش سال پیش گفت راست و حقیقت من زن قد بلند. حتی بلند تر از خودم میخواستم. و هرچه زودتر جدا بشیم بهتره. من مشکل جنسی دارم اعصابم بهم میریزه.  ولی ما پافشاری در زندگی با وجود بحث و ناراحتی ها و دل مردگی به خاطر آبرو. از اینور پدرم به رحمت خدا رفتند. و ایشون از راه دیگه به آزار و اذیت ادامه دادند الان سه ساله دایم تو گروهای مختلط مجازی هستن.یک ساله کمتره صاحب یک دختر شدیم ولی همچنان میگن تو کار من دخالت نکن ناراحتی برو.  همش یا گوشی چون وسواس هم هستن میگن یا بسوزیم هر دو یا جدا بشیم هنوز دیر نیست واقعا دلم شکسته خستم نمیدونم چی درسته بچه هام چیکار کنم این آقا داره به پای من می سوزه منم چه کاری درسته؟ دو روز خوب سه روز قهر و دعوا