2794

وابستگی همسر به خانواده اش

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 56 بازدید

سلام خانمی هستم ٣٢ ساله دو ساله عقد كردم و ٦ ماه هست اومدم خونه خودم 

از وقتی اومديم سر خونه خودمون محبت شوهر به خانوادش و خانوادش به شوهرم به شدت زياد شده طوری كه منو ميزاره خونه خودش ميره مشكلی كه برای مامانش پيش اومده رو حل كنه يا دلتنگ شدن بره كه تنها نباشه جديدا هم اصرار دارن كه باهم يکجا خونه بگيرن كه جدا نباشن شوهرم به شدت به خانوادش دلبسته است و چون مادر شوهرم مدام ميگه مرد خونم بودی ديگه تنها شدم و بی پشت شدمو. شوهرم بيشتر بهشون سر ميزنه بارها شده منو ناراحت كرده با هم بحث كرديم تا طرف خانوادش باشه من با خانوادش مشكلی ندارم چند وقته با شوهرم سر خانوادش و مدام سرزدنهاش دعوا داريم نميدونم چرا به اين دوست داشتن يک دفعه اينطوريشون حساس شدم يا دارم واكنش نشون ميدم البته اينم بگم همش بخاطر شوهرمو كه هوای خانوادشو بيشتر از من داره

تا سر خانوادش صحبت ميشه ميگه ما حرف همو نميفهميم طرز فكرمون فرق داره ما هيچ تفاهم و نقطه مشتركی نداريم و بايد يه فكری بكنيم از وقتی اومديم خونه خودمون تو عوض شدی مثل قبل نيستی

واقعا موندم چيكار كنم 

بيخيال رابطش با خانوادش بشم؟ راضی بشم با خانوادش يک جا خونه بگيرن هر چند راضی نباشم هم بازم اين كار رو ميكنه اصلا واسش مهم نيست من ناراحت ميشم يا خوشم نمياد

لطفا بگين چيكار كنم ؟

اطلاعات تکمیلی

سن ٣٢ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

دوست عزیزمدر کاهش وابستگی های همسرتون  جر و بحث و دعوا کاملا بی فایده است و اصلا جواب نمی دهد. بهترین کار این است که با محبت و توجه بیشترتان همسرتون  را بیش از پیش به سمت خودتون  جذب کنید و به این ترتیب احساس تنهایی و انزوا را از او بگیرید. ارتباط صمیمانه ای را با همسرتان برقرار کنید به طوری که حرفهایش را نزد شما بزند و احتیاج به کسی برای شنیدن حرفهایش نداشته باشد و احساس نزدیکی بیشتری با شما بکند.
همسر شما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشد، می‌تواند در عین حال که یک پسر خوب و مهربان است و به مادرش توجه می‌کند، برای شما هم چیزی کم نگذارد و احساس منفی در شما ایجاد نکند. البته اگر زیاده‌خواه نباشید و بپذیرید که توجه او به مادرش منافاتی با علاقه‌اش به شما ندارد
چیزی که باید برای داشتن یک زندگی زناشویی سالم به دست بیاوریم، این است که دختر و پسر نسبت به خانواده خود وابستگی نداشته باشند، اما دل‌بستگی نه تنها ایرادی ندارد، بلکه نشانه سلامت عاطفی آن خانواده است. پس زمانی‌که می‌خواهید در رفتارهای شوهرتان اعتدال را ایجاد کنید، حواس‌تان باشد که حسادت زنانه باعث نشود که شما نسبت به محبت و دل‌بستگی مادر و فرزندی هم حساس شده و بخواهید کم‌رنگ شود.برای آن‌که آرامش داشته باشید و حس نکنید وسط یک میدان مبارزه قرار گرفته‌اید، بهتر است مادر همسرتان را دوست بدارید و ارتباط خوبی با او برقرار کنید. بعد از ازدواج مادرشوهرتان، چون مادر خودتان است؛ نه از جهت عمق دوست داشتن که شاید یک شعار اشتباه باشد، بلکه از جهت نوع‌دوست داشتن و جنس رابطه.
این‌که شوهر شما بیش از حد به مادرش وابسته است، دلیل بر بد بودن مادرشوهرتان نیست. فرهنگ ما به‌گونه‌ای ‌است که زنان بعد از مادرشدن تمام روابط عاطفی‌شان را در فرزندشان خلاصه می‌کنند و به همین جهت گاهی بعد از ازدواج فرزندشان، هم دختر و هم پسر تحمل دوری از آن‌ها را نداشته و گاهی توقع سرزدن و دیدار آن‌ها را بیش از حد متعارف دارند.
شرایط روحی«مادرها» را درک کنید و بگذارید فرزندشان را یک‌ دل سیر ببینند؛ هرچند وقتی خودتان مادر شوید، متوجه خواهید شد که دل سیر وجود ندارد و یک مادر همیشه بی‌تاب دیدار فرزندش است.
سعی کنید شما هم با مادر همسرتان ارتباط خوبی داشته باشید و به‌جای آن‌که نسبت به رابطه شوهرتان با او حساس بوده و حسادت کنید، در کنار همسرتان قرار بگیرید. محبت قلب مادران را جذب می‌کند. امتحانش ضرری ندارد. البته اگر وابستگی بیش از حدی وجود داشت، می‌توانید به‌مرور زمان کاری کنید که تبدیل به یک دل‌بستگی بالنده شود، اما فراموش نکنید او به زن دیگری علاقه‌مند نیست؛ مادر او مادر هر دوی شماست، نه یک زن غریبه که هووی عشق شما در قلب همسرتان باشد.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha