2794

با عرض سلام و خسته نباشید

من و همسرم ۵ ساله که با هم ازدواج کردیم و یک‌ پسر ۲ ساله داریم. شوهرم پارسال فوق لیسانس تهران قبول شدن، ما شهرستان‌ زندگی میکنیم. اوایل ارشد خیلی انگیزه داشت و خوشحال بود ولی کم کم اخلاقشون عوض شد و کمتر حرف میزد، کمتر اهمیت می داد و بیشتر سر شون تو گوشی بود. مرتب میرفتن بیرون از خونه و چند ساعت با موبایل صحبت میکردن.شب ها یواشکی چت میکردن و موبایلش رو زیر بالشش قایم میکرد.یه بار لپتاپش رو چک کردم و دیدم خصوصیات اخلاقی زن متولد یه ماه و سالی رو سرچ کرده بود و اسم و فامیلی اون رو هم سرچ کرده بود.یه بارم کیف پولش رو گشتم و دیدم کاغذ خرید از یه سری رستوران و کافی شاپ در تهران هست که اصلا با هم نرفته بودیم!دیگه مطمئن شدم که یه اتفاقایی افتاده! تا اینکه یه بار بحثمون شد و در آخر ایشون اعتراف کرد که وقتی رفته بوده کتاب دست دومش رو بفروشه، از اتفاق خریدار کتاب یه خانومی بوده که بعد از خرید کتاب ازش دعوت میکنه که تا یه مسیری باهم برن و یه چیزی هم بخورن که این رابطه تا سه چهار ماه ادامه پیدا میکنه. شوهرم گفت با هم رستوران رفتن، سینما رفتن و ساعت ها با هم دیگه حرف زدن. اون خانوم مثلا درباره انتخاب رشته باهاش مشورت میکرده!شوهرم گریه میکرد و میگفت عذاب وجدان داشتم بهش پیام دادم که من زن و بچه دارم و همه چی تمومه.من خیلی ناراحت شدم و کلی گریه کردم بعدش ولی بهش گفتم چون خودت اومدی بهم گفتی و پشیمونی میبخشمت.

از اون قضیه بیشتر از یک ساله میگذره و در این یک سال تمام تلاشم رو کردم که طبق علایقش باشم، حتی چادرم رو کنار گذاشتم، هرجا بریم باید آرایش کنم و غیره. اما چند وقته که دوباره همون اخلاقای پارسال رو پیدا کرده، یعنی چندساعت میره بیرون موبایل حرف میزنه، مرتب چت میکنه با یکی ازشم میپرسم با کی چت میکنی این همه وقت میگه پدرمه!!! اخلاقشم یه جوری شده، انگار دوباره مثل اون وقتا سرد شده و سعی میکنه هرکاری بکنه که من بهش گیر ندم و به چیزی شک نکنم. الانم موقع امتحاناتشه رفته تهران دوباره. گفت چند روزی میمونه. مثلا چند بار بهش پیام دادم در طول روز ولی آخر شب جواب داد که بیرون بودم ببخشید ندیدم. من واقعا نگرانم ولی به خودم هی امیدواری میدم که مشکلی نیست و همه چیز مرتبه!

اما با اینحال، خیلی نگرانم میترسم دوباره به سمت یکی رفته باشه. همش بهش شک دارم و به تک تک رفتاراش حساسم‌.

ایشون قبلا هم با اینکه خیلی به من ابراز عشق میکرد، ولی من رو با دخترای دیگه مقایسه می کرد و میگفت چرا اندامت مثل فلانی نیست، چرا مثل اون آرایش نمیکنی و این چیزا...

خواهش میکنم راهنماییم کنید تا این حس شک دست از سرم‌ برداره. داره دیوونم میکنه و رابطه اش با اون خانوم رو اصلا نمیتونم فراموش کنم و میترسم دوباره تکرار بشه و به خودم میگم اگه یک بار دیگه تکرار بشه حتما به خانواده هامون اطلاع میدم و میزنم‌ زیر همه چیز.

ممنون میشم راهنماییم کنید.



اطلاعات تکمیلی

سن ۲۵ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام عزیزم،
شما حق دارید که نگران هستید وتجربه قبلی کمی شما رو حساس تر کرده متوجه اضطراب و ترس شما هستم اما بیاید ببینیم چه کاری میشه کرد ؟
اول میخوام به نکاتی در مورد رابطه های فرا زناشویی اشاره کنم :
1- اگر همسر شما با فردی خارج از رابطه دونفره اتون ارتباط دارد شما و نحوه پوشش یا رفتارتان علت آن نیستید! اگرچه برخی رفتارها و کم توجهی ها ممکن است رابطه را مستعد خیانت بکند اما با همه اینها ما میگوییم عواملی تسریع کننده هستند اما هرگز عامل شکل گیری خیانت نمیتونه باشه ، شما بدترین و ناخوشایندترین زن دنیا هم که باشید همسرتون میتونه بیاد بگه من اشتباه انتخاب کردم الان متوجه به فردی با فلان خصوصیات علاقه دارم پس بیا برای اتمام رابطه اقدام کنیم چوم من میخوام با یکی که مورد پسندم هست و از رابطه با اون لذت میبرم وارد رابطه بشم! میبینید به همین راحتی یک فرد سالم و بالغ و خردمند هرگونه تغییر عقیده و سلیقه اش را شفاف بیان میکند.
2- وقتی رفتارهای مشکوک دیدین و شواهدی هم وجود داشت دیگه به بازی دزد و پلیش خیلی ادامه ندید و همونجا به همسرتون بگید من فکر میکنم پای کسی درمیونه و علامتها رو دونه دونه ازشون براش توضیح بخواهید! خودتونو گول نزنید و نگید ایشالله چیزی نبوده هر سوالی دارید شفاف و شجاعانه بپرسید از ترس اینکه بفهمید واقعا رابطه ای در کار است خودتون و سوالاتتون رو سانسور نکنید(متوجه ام که این بخش کار بسیار سختی است اما لازم است جنبه و توانایی دیدن واقعیت را داشته باشید و هر چه زودتر با واقعیت رابطه اتان روبرو شوید زودتر میتوانید آن را ترمیم کنید و در نهایت در صورت لزوم زودتر از یک رابطه ناخوشایند بیرون میایید)
3- در زندگی مشترک پیام یواشکی و چت و تماس مشکوک نداریم همون موقع که رفتاری دیدید بخواهید که شک برطرف بشه 
4- خیانت انواع متفاوتی داره هر کدوم آسیب شناسی خاص خودشو داره و طبق اون میتونه در صورت خواست دونفر درمان بشه! نکته مهم اینه که خود به خود خوب نمیشه! دقیقا مثل یک تومور در جسم که یا با دارو کوچک میشه یا جراحی میشه اما به هر ترتیب خود به خود برطرف نمیشه پس به همراه همسرتون بعد از گفتگوهای اولیه و احتمالا بحث های زیاد حتما حتما به یک زوج درمانگر مراجعه کنید.

در نهایت میخوام بدونید به هر دلیلی شما با یک سطح آگاهی با هم ازدواج کردید و ممکنه الان هر کدوم از شما به این نتیجه رسیده باشید که این اون فردی که من میخواستم زندگی رو باهاش تجربه کنم نیست! 
اجازه بدید اگر همسرتون همچین فکری دارند بتونند راحت اینو بیان کنند اگرچه شنیدن این حرف ممکنه برای شما بسیار بسیار تلخ باشه اما اگر به اندازه کافی فضا ندید و یا همسرتون به هر دلیلی شجاعت و صداقت لازم رو نداشته باشند بازهم بعد از چند سال این موضوع تکرار بشه!

پس باید دید ریشه این رفتارها کجاست و درمانگر به خوبی مهارت کشف و سپس درمان این مسایل رو داره خودتون رو از امکانات مهم و ضروری برای مهمترین رابطه اتون محروم نکنید و حتی اگر همسرتون هم تشریف نیاوردن جلسه خودتون به تنهایی نزد درمانگر برید.تا بتونید تصمیم منطقی برای زندگیتون بگیرید.
در مورد اینکه گفتین ایشون ابراز علاقه میکرد اما بهم میگفت مثل فلانی باش این نشان از این داره که همسرتون موقع انتخاب خیلی فکرهاشو انگار نکرده اما الان که میگه خود گفتن اگر صحیح اعلام بشه نه تنها بد نیست که کمک کننده است مثلا اگر ایشون بگند من از زنی با موهای قرمز خیلی خوشم میاد میشه موهاتو قرمز کنی ....
اما اگر جنبه سرزنش داشته باشه یا اجبار باشه قابل قبول نیست مثلا بدن شما قبل از ایشون به خود شما تعلق داره ! پس نیاید صحبت ایشون بوی عدم پذیرش جنبه ای از شما رو داشته باشه اما میتونه به صورت پیشنهاد باشه.
براتون آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم با خردمندی ازین پیچ در زندگیتون به سلامت گذر کنید.

تجربه شما

login captcha

حتما باشوهرت حرف بزن مرگ یه بار شیون یه بار