2794

نپذیرفتن زندگی با خانواده همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 47 بازدید

سلام. دیروز همسرم بهم پیشنهاد داد که ما بعد از عروسی با خانوادش تو یه ساختمان زندگی کنیم چون فرزند آخر و احساس مسئولیت شدید داره اما من مخالفم چون میدونم اگر باهم زندگی کنیم تا آخر عمرم باید اونجا بمونم چون خونه ی خودمون و به نام همسرم اگر یک درصد مشکلی پیش بیاد من نه میتونم از خونه خودم برم نه میتونم به خانوادش بگم اینجا نمونید و به راحتی گفتم نه و این که گفتم قبل از ازدواج ما چنین قراری نداشتیم گفت درسته اما میخوام دلیل مخالفتت بدونم منم خیلی راحت گفتم دوست دارم تو زندگیم استقلال داشته باشم تو انتظار داری من مسئولیت دوتا خونه رو به دوش بکشم گفت نه من هیچ وقت چنین توقعی ندارم خانوادمم همینطور منم گفتم میدونم که این توقع ها به مرور ایجاد میشه همسرمم قبول کرد اما حس میکنم یکمی تند رفتم الان موندم چیکار کنم؟ خوب نمیتونم بپذیرم باهم زندگی کنیم چطوری از دلش در بیارم؟ 

اون لحظه دست خودم نبود واقعا شوکه شدم چون اصلا همچین قراری نداشتیم واقعا عصبی شدم حس کردم با خودش میگه حالا که جواب مثبت گرفتم عقد کردیم میذارمش تو عمل انجام شده چون مادرشوهرم غریبه نیست عمه  خودمه 

خواهش میکنم کمکم کنید 

اطلاعات تکمیلی

جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
یک زندگی مستقل رو میخواید و در ابتدای رابطه هیچ شرطی بر این عنوان که بعدازدواج بایدبا خانواده همسرزندگی کنید وجود نداشته
به هرحال شما دوست ندارید با خانواده همسرتون زندگی کنید و این حق شماست و ممکنه که همسرتون کمی ابتدا دلخور بشن اما خوب ایشون اگر خودتون این حق رو برای خودتون قائل شوید خواهند پذیرفت در ادامه هم بهتره شما به خودتون گوش کنید و توانایی های خودتون رو واقعبینانه بسنحید اگر توانایی زندگی با خانواده همسر رو ندارید قهرمان بازی درنیارید و احساس گناه هم نکنید چون اگر این انعطاف و توانایی رو نداشته باشید و بپذیرید در آینده دچار مشکلات بیشتری خواهید شد 
قرار نیست به قیمت تایید همسرتون ازنیاز خودتون بگذرید
اما این رو هم بدانید همسر شما فرزند آخر هست و دل نگران والدین خودش هست شما می تونید مستقل زندگی کنیدولی در عین حال هوای اونهارو هم داشته باشید 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha