2794

رفتارهای آزاردهنده همسر و بی پناه بودن من

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 91 بازدید

 سلام. نمیدونم از کجا شروع کنم انقدر خسته و کلافم که دیگه توان هیچی رو ندارم ۷ سال پیش عاشق پسری شدم که هیچیش اوکی نبود نه خونه داشت نه ماشین نه پول آنچنانی نه سواد درستی و هیچ سر یه کار معمولی بود

من تحصیل کردم زیبا هستم خانواده پولدار، در کل تیکه من نبود ولی من عاشق و احمق بودم. به زور خانوادم رو راضی کردم به ازدواج هنوز چیزی نگذشته بود که فهمیدم معتاده وای از اون روزا نابود شدم از بین رفتم ولی نمیتونستم دم بزنم حالم خراب بود بازم حماقت کردم و باردار شدم. پسرم الان ۵ سالشه ، نزدیک به دوساله خودش میگه ترک کرده بعضی موقع باور میکنم بعضی موقع هم شک میکنم. از نظر اخلاقی اصلا انسان متشخصی نیست. از بس بعد از ۷ سال هنوزم هر کسی میرسه سرکوفت بهم میزنه و من همچنان رفتارای نابهنجارشو میبینم از همه چی دلزده شدم. سردرگمم خستم راهی ندارم پسرم گناه داره عصبی و داغونم تو دوستان اقوام و اطرافیان هیچکس مثل من نیست. خجالت میکشم باهاش جایی برم میترسم از بس بی چاک و دهنه آبروم رو ببره، نمیتونم طلاق بگیرم چون خانوادم پشتم نیستن، نمیدونم باید چیکار کنم بعضی موقع به خودکشی هم فکر میکنم دلم برای پسرم میسوزه، خودمو عمرمو جوونیمو زندگیمو تباه کردم نمیدونم چیکار کنم خدایا کمکم کنم؟

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۷ جنسیت زن شغل بیکار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام عزیزم، متاسفم که در این شرایط هستی، حق داری که به علت انباشت هیجانها و خشمت در طول این سالها دچار سردرگمی یا بی انگیزگی بشی،
بهترین کار مراجعه به یک روانشناس است تا درکنارت باشه و بتونی قدم به قدم مراحل تغییر شرایطت رو طی کنی و میخوام بدونی که اگر چه راهی سخت در پیش رو داری اما این مسله بدون چاره نیست و با انتخاب شما کاملا اوضاع تغییر خواهد کرد.
نقشی که الان در زندگیت بازی میکنی نقش یک قربانی هست و همیشه وقتی یک قربانی در جایی حضور داره ظالم هم دیر یا زود پیداش میشه ! برای خروج ازین چرخه ناسالم خشم و آسیب لازمه نقش شما از قربانی به ناجی تغییر کنه و این بامیل، تمرین و بینش و آگاهی شما حاصل میشه . 
 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha