2794

سلام دوستان

خانمی 33 ساله و مجرد هستم. تا به حال ازدواج نکرده ام. مقطع کارشناسی ارشد مدیریت تحصیل میکنم که فقط پایان نامه ام مانده. سال گذشته در دانشگاه با آقایی آشنا شدم که دو سال از من کوچکتر هستند و به ایشان علاقه مند شدم. از احساسم چیزی به ایشان نگفتم و کاملا یکطرفه بود. حتی با هم در حد سلام علیک هم ارتباط نداشتیم و من احساسم را در درونم مخفی کرده بودم. ترم آخر اردیبهشت ماه امسال بود که به طور اتفاقی پروژه های همزمان داشتیم و این موضوع باعث شد به ایشان پیام بدهم. متوجه شدم که متاهل هستند و همسرشان باردار است. ایشان فرد با ایمان و مقیدی هستند. باایمان به معنی واقعی. نه متظاهر و حتی قبل از ازدواج هم با هیچ دختری رابطه نداشتند. من دختری هستم که از لحاظ زیبایی ظاهر چیزی کم ندارم. خانواده تحصیل کرده و متوسط رو به بالایی دارم. من کارمند رسمی هستم و حقوقم از این آقا بیشتر است. ایشان کارمند قراردادی هستند و وضع مالی پایینی دارند. چهره بسیار معمولی و ساده ای دارند. این مسائل را به این دلیل بیان کردم که سوء تعبیر نشود که من از جمال یا مال ایشان خوشم آمده است

بعد از چند روز چت کوتاه و درسی من احساسم را به ایشان گفتم. البته به علت ترس از موقعیت شغلی ام بلافاصله پاک کردم.

بعدها متوجه شدم ایشان فرد بسیار احساساتی هستند و تابحال همسرشان به ایشان ابراز احساساست نکرده است. کمی مساله رو باز می کنم. ایشون مدت 2 سال عقد بودند  و بعد از آن ازدواج کردن . همسر ایشان که دختر دایی شان نیز هست به بیماری آرپی مبتلاست که بینایی ایشان حدود 25 درصد مانده. از اوایل ازدواج، مشکل شب کوری داشتند که متاسفانه در جلسه خواستگاری فقط بیان کردند که تنبلی چشم دارند و صادقانه برخورد نکردند.الان شش ماهی هست که پسرشان به دنیا آمده. مشکلات زندگی این آقا خیلی زیاده. یک طرفه بودن رابطه جنسی و سردی و بی احساس بودن خانم از یک طرف و نداشتن رابطه جنسی در کل دوران بارداری و بعد از آن از طرف دیگر.

حتی خانم یکبار هم برای ایشان هدیه نخریده.

الان ایشان حدود دو ماهی هست که موضوع طلاق را مطرح کرده اند و با واکنش وحشتناک اطرافیان مواجه شده اند. که ما تو فامیل آبرو داریم. از ارث محرومت می کنیم. شیرمو حلالت نمیکنم و ...

تو باید با این دختر کور به زندگی ادامه بدی و اگه بعد از 5 سال درمانش نیومد میتونی بذاریش سالمندان و...

در حالیکه همسر ایشون به دلیل ضعف بینایی حتی قادر نیستن قطره داخل دهان بچه بریزند

مشکل اصلی ایشان بینایی همسرشان نیست بلکه سرد و بی احساس بودن خانم از روز اول زندگی و یک طرفه بودن رابطه و عدم اصلاح خانم دلیل اصلی تمایل آقا به جدایی است.

الان با خواندن این شرح حال، انگشت اتهام به سمت من که خانم هستم روانه می شود و متهم به فروپاشی بنیان یک خانواده می شوم. درحالیکه اگر کمی در این ماجرا دقیق شویم متوجه می شویم که اساس این زندگی از ابتدا اشتباه بوده و به گفته خود آقا اگر شما وارد زندگی من نمیشدید با وضعیتی که داشتم نهایتا چند سال دیگر می توانستم دست و پنجه نرم کنم.

الان مشکل اصلی اینست که این آقا به طور جدی مساله طلاق را در هر دو خانواده مطرح کرده ولی خانواده ها به هیچ وجه راضی نیستند و فشار زیادی را به این آقا وارد میکنند. عملا روح و روان ایشان مشکل پیدا کرده و دنبال راه چاره ایم.

اگر ممکن است در این مورد راهنمایی بفرمایید.

اطلاعات تکمیلی

سن 33 جنسیت زن وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

 

سلام عزیزم،  متن شما را خواندم و توجه شما را به دو نکته جلب کنم:

 اول اینکه  ازدواج این آقا و مشکلات زندگی ایشان فقط به خودشان مربوط است و فقط خودشان مسئول حل آنها هستند یعنی این بالغانه نیست که این آقا از شما درخواست کمک یا راهنمایی یا هر نوع حمایتی داشته باشند و این بالغانه نیست اگر شما فکر می‌کنید که باید برای ایشان یا حل مشکل شان کاری بکنید پس اگر ایشان دچار موضوعی هستند خودشان باید بتوانند از پس آن بر بیایند و لازم است از یک زوج درمانگر کمک بگیرند اما تا وقتی که با همسرشان زندگی می کنند  و با ایشان شفاف نشده اند که تصمیم دارند رابطه جدیدی را شروع کنند هیچ توجیهی ندارد که بخواهند قبل از اتمام آن رابطه یا قبل از اعلام و توافق با همسرشان یک رابطه دیگر را مخفیانه شروع کنند.

 

 شما به عنوان نفر سوم با علم به اینکه ایشان متاهل هستند به ایشان ابراز علاقه  کرده اید، برای یک فرد بالغ شنیدن ابراز علاقه از سوی دیگری هیچ مسئله خاصی ندارد یک نوازش ساده می‌تواند محسوب شود که تشکر میکند و به راه خود ادامه میدهد و درگیر نمیشود،

 اما در این رابطه این آقا از لحاظ روانی احتمالا فرد بالغی نیستند چرا که نیازهای خود را در رابطه شان نتوانسته اند تامین کنند به هر ترتیب مسئول این ازدواج و پاسخ به خواسته ها  و نیازهایشان خودشان هستند نه همسر ایشان! دقت کنید که این موضوع ربطی به زن بودن یا مرد بودن ندارد وقتی دو نفر با هم ازدواج میکنند و پیمان برای یک رابطه  می بندند هر فرد خودش مسئول است که نیازهایش را پاسخ بدهد این به این معنا نیست که دیگری مسئولیتی ندارد بلکه به این معناست که اگر یار من متوجه حرف من نمی شود یا نیاز به محبت یا هرنیازی از من را پاسخ نمی دهد این من هستم که باید برای آن فکر چاره‌ای کنم مثلاً بلد باشم به ۱۰  یا پنجاه روش مختلف این نیاز را به او نشان بدهم، نزد درمانگر بروم و در نهایت اگر متوجه شدم نمیتوانم با همه تلاشها به خواسته ام برسم واز ابتدا انتخاب اشتباهی کرده‌ام یا اینطور که شما نوشته اید یارم با من صادق نبوده است( مخفی کردن موضوع بینایی) پس حالا باز هم من مسئول خاتمه دادن به این رابطه هستم اینکه اطرافیان راضی نیستند دلیل نمیشود که من از این مسئولیت طفره بروم با همه سختی ها و عدم تایید هایی که از محیط میگیرم لازم است رابطه را شفاف و مشخص نگه دارم و تکلیفش را روشن کنم و به نیازهایم پاسخ بدهم.

می خواهم از خواب بیدار شوید که همسر ایشان یک زن ستمگر و نابینا و سنگدل است پس این آقا حق دارند که با شما رابطه داشته باشند، اختیار با شما دو نفر است اما واقعیت این است که این فرد از مسئولیت خود شانه خالی می‌کند و به دنبال یک مسکن برای کاهش  این رنج می گردد.
سهم هر یک از زوجین در هر رابطه ای با دیگری برابر است مثلا اگر بپرسید من ازدواج کرده ام بعد از یک سال فهمیدم همسرم بیمار است یا معتاد به مواد روان گردان است و اوست که مقصر مسایل ماست من از شما میپرسم: چه کسی او را انتخاب کرد؟ و در زمانی که ایشان را  انتخاب میکردید با چه شناختی ایشان را انتخاب کردید؟ اگر بگویید من بلد نبودم و نمیدانستم علایم اعتیاد چیست من باز میپرسم چه کسی ادعا میکند همه تلاشش را برای تشکیل و حفظ یک رابطه موفق میکند و عمیقا خواستار تجربه عشق و لذت یک رابطه موفق است؟
احتمالا پاسخ این است:من!  درست است پس چه کسی باید یاد بگیرد و مهارت کسب کند که چگونه یک مرد یا زن را بشناسد ؟ اصلا به چه نکاتی توجه کند و به چه چیزهای زیاد اهمیت ندهد؟ بدیهی است که پاسخ باز خود شما هستید
میدانم شنیدن این جملات سخت و گاهی غیر قابل باور است و متاسفانه عدم مسول بودن در فرهنگ و جامعه ما بسیار رایج و عادی است و از همان زمان کودکی به ما این آموزشهای غلط را داده اند که وقتی کودکی زمین میخورد میگوییم ای زمین بد ! یا مثلا میریم میز را کتک میزنیم که چرا پای کودک مارا زخمی کرده است یا مثلا میگوییم تو نبودی که فلان کار بد را کردی بلکه شیطان تو را گول زده بود! وهیچ کس هم نمیپرسد با فرض وجود شیطان خوب این شیطان کارش گول زدن است دیگر ، چه کسی باید آگاه و عاقل باشد و گول نخورد؟!

 

در مورد شما و یا هر فرد دیگری که به یک رابطه دو نفره وارد می شود سوالاتی مطرح می‌کنم که اگر مایل باشید خودتان را بیشتر بشناسید و بدانید موضوع چیست که شما به جای یافتن یک فرد مجرد به یک فرد متاهل روی می‌آورید بهتان کمک می‌کند:

 با اینکه می دانم این فرد متاهل است از چه جایگاهی به او ابراز علاقه می کنم؟

آیا فکر می‌کنم این تنها فردی است که می‌توانم با آن خوشبخت شوم یا او را دوست داشته باشم؟

 آیا فکر می کنم این فرد چهره خوب ماجرا و و  همسر او چهره بد قصه آنهاست؟

 آیا متوجه جایگاه و اهمیت صداقت و تعهد در یک رابطه هستم یا فکر می‌کنم تنها دوست داشتن برای یک رابطه کافیست؟

 آیا من با جنسیت خودم به صلح رسیده ام یا فکر می کنم  زنان باید خودشان را با مردان وفق دهند و تامین کننده نیاز آنها باشند تا خواستنی و مورد تایید باشند؟!

سوال های بالا چند خطای فکری را نشان می داد  فکر کردن به آنها می تواند موضوعاتی را برای شما روشن کند، 

مثلاً هرگز باور نکنید قصه آنگونه باشد که یکی از زوجین تعریف می کنند هیچ رابطه ای در دنیا وجود ندارد که فقط یک نفر در آن مسئول آن سردی یا فروپاشی باشد! 

 شما هرگز جای آن زن نبوده اید پس از شرایط او به طور کامل اطلاع ندارید حضور شما شانس ترمیم رابطه  یا جدایی با کمترین آسیب را از او می گیرد می خواهم بدانید که به عنوان یک زن این ما زنها هستیم که به یک دیگر خیانت میکنیم! و مردها به یکدیگر!

البته این به معنای عدم مسولیت "آن آقا نیست من از دو زاو یه موضوع رو برای شما باز کردم، ممکنه بعضی جملات برای شما تلخ و ناخوشایند باشد اما ماجرا تغییر نمیکند.

 در آخر می خواهم بدانید من شما را زنی می دانم که به دنبال یک رابطه سالم و رضایت بخش می گردد اما عزت نفس خود را به‌درستی نیافته است پیشنهاد می کنم از یک درمانگر حاذق کمک بگیرید تا در پیدا کردن جایگاه این انتخاب به شما کمک بکند و برایتان باز کند که کدام بخش شخصیت شما از لحاظ روانی این تصمیم‌ها را میگیرد و علت انتخاب های شما چیست وهمچنین پیامدهای آن چیست  آن وقت با دید بازتر میتوانید انتخاب کنید و آنچه خواسته شماست را عملی کنید در حالیکه به دیگری آسیبی نمیرسانید.

خواندن دو کتاب زیر را هم برای درک مسول بودن و چیستی و چگونگی رابطه  پیشنهاد میکنم:

دعوت به مسئولیت‌پذیری: فرایند گام به گام واقعیت درمانیبهشت رابطه

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha