2794

سختی های زندگی با پدر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 27 بازدید

خسته نباشید ممنون میشم اگه راهنمایی کنید. من حدود نه ساله ازدواج کردم و از همون اولش از ایران رفتیم ولی الان نزدیک یک ساله بنا به شرایطی تصمیم گرفتیم برگردیم. پدرم به هر کدوم از ما یک واحد آپارتمان داده و این چند سال که نبودم ایشون تو منزل من زندگی میکردن چون واحدی واسه خودشون نموند بقیه خواهر و برادرام هم هر کدوم زندگی مستقل خودشون رو دارن.دیگه بعد از برگشتنم مجبور شدم با پدرم زندگی کنم. چون چاره ایی ندارم پدرم نمیتونه با کسی دیگه زندگی کنه و راحت نیست ولی با من و همسرم راحت تره متاسفانه الان من واقعا شرایط روحی سختی دارم. پدرم بینایی نداره و مدام باید مشغول تمیزی پشت سرش و سرویس دستشویی باشم. از طرفی خودمم یه بچه دوساله و شیطون دارم و وظایف اونم که جدا واقعا دارم کم میارم دوست ندارم به پدرم حس بد بدم ولی خودم از برگشتم پشیمونم احساس فرسودگی میکنم هیچکسم شرایط سختم رو تجربه نکرده فقط به ظاهر محبت نشون میدم موندم چیکار کنم؟ نه میتونم خودم برم نه میتونم این حس رو به پدرم انتقال بدم هیچ استقلالی ندارم حتی نمیتونم یه مهمونی به دلخواه بدم موندم چیکار کنم؟

اطلاعات تکمیلی

سن 35 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام و وقت بخیر
شرایط تون رو درک میکنم ، اما فکر به این که نباید اینجوری باشه و هست باعث میشه انرژی روانی تون تحلیل بره برای خودتون پذیرش داشته باشید که در حال حاضر همین شرایط رو دارم و کمک بگیرید ، مثلا هفته ای یه روز حداقل برای خودتون باشید و پدر رو مهمان خانه برادران و خواهرتون کنید .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha