سلام،
متنتونو خوندم، و با این نکات جمع بندیش میکنم:
اینکه از ایشون بپرسید با توجه به اینکه خودشون اعلام رضایت کردند هیچ اشکالی نداره، مهم اینه که شما خودتونو در این رابطه سانسور نکنید، حتی اگر سوال باعث ناراحتی فرد هم بشه ، تا وقتی برای شما مطرح هست برای هر دوی شما علی رغم احساس های ناخوشایندی که ممکنه داشته باشه اما در نهایت در دراز مدت به نفع هر دو و رابطه بینتون هست.
اما حالا قسمت مهم تر اینه:
چه اهمیتی داره این سوال برای شما؟ الان که ذهنتون درگیر این موضوع شده بسیار وقت مناسبی است که خودتون و بعضی باورهای دوران نوجوانی و ناپختگی خود را به چالش بکشید
و از خودتون بپرسید اصلا خلوت هم کرده خوب چی شده ؟ متوجه شده اون آدم مناسبش نیست و اون رابطه رو ترک کرده این که میگم برای طرفین صدق میکنه زن و مرد هیچ فرقی نداره!
ارزشهای شما در زندگی چیست؟ اینکه همسری داشته باشید که به هر دلیلی هیچ تجربه ای نداشته و یا همسری که یک بار یک انتخاب انجام داده و یک وضعیتی رو که به دردش نمیخورده تشخیص داده و الان با خرد و تجربه ای که با خودش آورده وارد زندگی شما شده؟
وجود رابطه قبلی هیچ دلیل منفی برای هیچ چیز نیست و اگر با شنیدن داستان جدایی فهمیدید که انتخاب مناسبی بوده پس تازه شما با فرد بالغتر و عاقلتری دارید زندگی میکنید
بعضی از باورها از کودکی در ما به دلایل فرهنگی و...شکل گرفتهاند که هیچ فایده ای ندارند حتی منطقی هم نیستند فقط چون دیرینه هستند و چون همه اونو تایید میکنند ما بر اساس اونها زندگیمونو میچینیم، به نظرتون این بالغانه است؟
از یک سن به بعد لازمه افکار قدیمی به چالش کشیده شود و افکار کارآمد جدید جایگزین شود تا بتونیم متناسب با زمانه خودمون زندگی کنیم،
بدن یک مرد یا یک زن هیچ فرقی با ذهنش نداره یعنی این فکر که به بدن همسرم کسی دست نزده باشه یک فکر ناکارآمده!
بدن همسر شما متعلق به خودشه و اجازه داشته در چهارچوب اخلاق و ارزشهاش ازش استفاده کنه بنابراین اگر از ایشون میپرسید اشکال نداره ببپرسید اما با خودتون صادق باشید که چرا میپرسید و آیا جنبه شنیدن صداقت رو دارید یا غمگین و خشمگین ممکنه بشید از شنیدن رابطه احتمالی قبلی!
امیدوارم تونسته باشم در این مورد کمی سوال برای شما ایجاد کرده باشم ، همچنین صحبت کردن با یک مشاور حاذق میتونه میتونه برای شکل دهی و رهایی از افکار مخرب به شما کمک کنه
براتون آرزوی موفقیت دارم.
منم جای شما بودم قبلا خیلی فکر میکردم ب این مسئله. ولی الان بعد ده سال اصلا برام اهمیتی نداره تازه خوشحالم ک ب هم خورده زندگیشان ک ب من برسه(البته همون اوایل یک بار همسرم همه چی رو برام مفصل توضیح داد و خواست هر سوالی دارم فقط همون روز بپرسم و دیگ تمام.واقعام دیگ تمام شد و فکرم آزاد شد