2794

سلام‌. من‌ یه‌ خانوم۲۱ ساله‌ و یه‌ پسر ۱۸ ماهه‌ دارم‌ ۳ سال‌ ازدواج‌ کردم‌ با عشق‌ ازدواج‌ کردیم‌ همدیگر و دوست‌ داریم‌ پدرشوهر ندارم‌ و شوهرمم‌ تنهاست با مادرشوهرم‌ زندگی‌ میکنم‌ خونمون‌ دو خوابست مشکل‌ من‌ اینکه‌ مادرشوهرم‌ تو این‌ چند سال‌ اصلا درک‌ نمیکنه‌ و ما رو به‌ هیچ‌وجه‌ تنها نمیزاره‌ هیچ‌ کاری‌ هم‌ جلوی‌ اون‌ نمیتونم‌ بکنم‌ واسه شوهرم بپوشم‌ نه سمتش‌ برم‌ انقد هم‌ از هم‌ دور موندیم‌ شوهرمم‌ دیگه‌ ازم‌ سرد شده‌ هر چی‌ هم‌ میگم‌ مادر تو بفرست خونه‌ دخترش‌ چند روزی‌ تنها بمونیم‌ نمیگه‌ مادره‌ هم‌ نمیفهمه‌ همش‌ دعوا میکنیم‌ شبا هم‌ ساعت‌ ۱۲ میاد اتاق‌ و اصلا نیازهای‌ من‌ واسش‌ مهم‌ نیست‌ دیگه امیدمو از دست‌ دادم‌ شوهرمم‌ دیگه ازم‌ سرد شده‌ تو رو خدا کمکم‌ کنید چیکار کنم؟ همش‌ به جای‌ من‌ خودشو نزدیک‌ پسرش‌ میکنه‌ و به من‌ اجازه‌ نمیده‌ جا هم‌ نداریم‌ به شوهرم‌ میگم‌ نمیگم‌ از مادرت‌ جدا بشیم‌ اما تو ابن‌ حیاط‌و اسم‌ یه‌ خونه‌ بساز که‌ منم‌ زنم‌ احتیاج‌ دارم‌ راحت‌ باشم‌ اما همش‌ خواسته‌ و حرفای‌ مادرش‌ براش‌ مهمه‌ چی‌ بگم‌ چیکار کنم؟

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۱ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خانم محترم.
شرایط زندگی سختی دارید. طبیعتاً شما به زمانهایی که با همسرتون تنها باشید احتیاج دارید و این خواسته دور از انتظاری نیست.
خیلی مهم هست بتونید راحت تر و بیشتر با همسرتون گفتگو کنید‌‌. لازمه شما از عمق نیازها و احساسات تون با همسرتون صحبت کنید.
برای اینکه بدونید چطور گفتگویی می‌تونه سودمندتر باشه، توصیه میکنم این کتابها رو بخونید:
معجزه گفتگو، انتشارات صابرین
پیامها، انتشارات ارجمند
زندگی مشترک و حد و مرزهایش، انتشارات صابرین

اگر پیش از ازدواج قرار نگذاشتید که برای همیشه پیش مادر شوهرتون زندگی کنید، نیازتون به تنها بودن با همسرتون را جدی تر تلقی کنید.
فعلاً از همسرتون بخواهید بیشتر در اتاق خصوصی خودتون حضور داشته باشه‌‌. این زمان با هم بودن رو محدود به ۱۲ شب به بعد نکنید‌. قبل از اون هم حتما در اتاق خودتون تنها باید و با هم بیشتر صحبت کنید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha