2794

بیکاری همسر بعد از 8 سال ازدواج

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 49 بازدید

سلام من 8 ساله ازدواج کردم 5 سال بود تو عقد بودیم

من موقع ازدواج 18 سالم بود شوهرم 19 باهم دوست بودیم و همدیگه رو دوست داشتیم، 5 سال تو عقد رو با هم درس خوندیم و شوهرم از همون اوایل اومد خونه ما و چون من یه طبقه جدا دستم بود با هم در خونه زندگی می‌کردیم ولی با خرج بابای من و همسرم تو این 5 سال کلا چند ماه بیشتر نرفت سرکار و بعدش ول کرد و گفت درسامو نمیتونم پاس کنم، خانوادشم از همون اول وضعیت مالیشون متوسط بود ولی مارو حمایت نمیکردن در حدی فقط ماهی 50 هزار تومن یارانش رو بهش میدادن و بعضی وقتا خیلی کادوهای کوچیک اما باهاشون صمیمی بودم، من خودم همیشه چیزایی که شوهرم لازم داشت رو براش میخریدم یا حتی بهش پول میدادم و اینکه بعد از 5 سال بالاخره با یه پول خیلی کمی که باباش بهش داده بود عروسی گرفتیم و اومدیم دوباره تو همین طبقه خونه بابام زندگی کردیم ولی من جهاز نخریدم اما به جاش بابام برام خونه خرید اما وسایلامم کم کم خودم خریدم و شوهرم بعد از عروسی رفت سربازی، یعنی تو این دوسال سربازی هم باز خرجیمون با خانواده من بود و بعد از سربازی بعد از اینکه چند ماه بیکار بود رفت یکجا سرکار حقوقشم قانون کار بود اما چون خیلی ازش کار میکشیدن از اونجا اومد بیرون و الان باز نزدیک یه ماهه که بیکاره و خانوادش عین خیالشونم نیست و خودشم انگار براش مهم نیست چون نه اجاره خونه ای میده نه چیزی.... 

اخلاق شوهرم خوبه تو کارای خونه کمکم میکنه جفتمون همدیگه رو دوست داریم و به هیچ وجه هم به خانوادش وابسته نیست ولی این بیکاریش داره دیوونم میکنه، خودمم سرکار نمیرم واقعا نمیدونم باید چکار کنم، یه 2-3بارم گوشه کنار به مامانش گفتم ولی انگار اصلا براشون مهم نیست تازه هر موقع هم پول لازم داشته باشن از من میگیرن

به خودشم هرموقع میگم آخرش دعوامون میشه و اینکه میگه تو باید به فکر خودت باشی و از من توقع نداشته باشی

اخلاقش یه جوریه که دوست داره یه جای خوب بزارنش سرکار و گر نه هر جایی نمیره و اینکه خودشم دنبالش نیست واقعا دیگه خسته شدم، بعضی وقتا هم میگه من افسرده ام تو چرا با من زندگی میکنی جدا بشی به نفعته اونجوری خوشبخت میشی

برم سرکار؟ نرم؟ با خانوادش حرف بزنم؟ به نظرتون به جدایی فکر کنم؟ 

اطلاعات تکمیلی

سن 26 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزيز 
متوجه احساس شما هستم بيايد يك بار خود را جاي ايشان و خانواده ايشان بگذاريم ايشان بدون هيچ سختي ازدواج كرده و بدون پرداخت هزينه ايي چه خود چه حمايت خانواده خود خانه دار شده و همه هزينه هايش پرداخت شده گاها تشويق هم شده و هديه ايي هم دريافت كرده
 و بدون هيچ تلاش و نگراني از شرايط زندگي و مشكلاتي كه ديگران دارند به نوعي خورده اند و خوابيده اند چرا كار كنند ؟ چه دليلي هست كه خود را كمي خسته كنند ؟
دوست عزيز اگه خواهان زندگي تان هستيد بايد اين حمايت ها چه از جانب شما چه از جانب خانواده تان حذف شود ،بيكاري مشكل بزرگي است اما اينكه نخواهند كار كنن مشكلي بزرگتر است تا كي حمايت مالي هست ،بهتره يك مدت از پدرتان پول نگيريد حتي اينجور وانمود كنند كه در صورت بيكاري بايد از خانه ايشان برويد بگذاريد كمي احساس نگراني كنند و به فكر بيفتن .ايشان ازدواج كرده اند و بايد مسئوليت پذير باشند اين توجيحات بي پايه اساس كه به فكرت خودت باش توقع نداشته باش يعني چه .افسردگي بهانه و سر پوشي بر تنبلي ايشان است همسرتان به نوعي خوشي زير دلش زده است و متوجه شرايط نيست.شما ميتوانيد سركار برويد براي استقلال خود نه اينكه خرج خانه را دهيد و بهتره يك مدت دست نگه داريد چون اينكه شما سركار رويد ايشان باز با خيال راحت فكر كار را نميكند چون به اميد حقوق شماست اما وقتي از نظر مالي در تنگنا باشد ممكن است اقدام كنند  خيلي مواقع افراد در كنار درس كار ميكنن يا كار زياد ميكنن در برابر حقوق كم و همسر شما هم يكي از انهاست جايي بيشك ميز خالي براي ايشان نيست و اينكه بيرون از چهارچوب خانه كسي نيست مثل شما ايشان را حمايت كند وقتي حمايت ها قطع شود و واضح از ايشان خواسته شود كار كند و يكي دوماه كمكي از كسي نباشد و با يخچال خالي و جيب بي پول مواجه شوند بد رفتاري ميكنن تا با اين كار شما را تحت فشار بگذارند كه از خانواده كمك بگيريد ولي اين كار را نكنيد يك مدت با همه شرايط تحمل كنيد .صحبت با خانواده ايشان بي فايده است چون انها مطمينن بهتر شرايط را ميدانن و اقدامي نميكنند .تصميم بر طلاق يك تصميم شخصي است كه فقط شما ميتوانيد انتخاب كنيد كه ادامه دهيد يا نه .در صورت لزوم ميتوانيد از مشاوره حضوري كمك بگيريد .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha