2794

درس نخواندن همسر و ناراحتی من

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 77 بازدید 2 تبادل تجربه

سلام من خانمی سی ساله هستم که متاهلم و همیشه در طول دوران تحصیلم شاگرد اول بودم تجربی بودم ولی بخاطر استرس پزشکی قبول نشدم و در واقع زندگیم از همون روز خراب شد لیسانس گرفتم مطمئنم ارشدم میتونم بگیرم چون یه بار قبول شدم  در زبان انگلیسی استعداد خوبی دارم 

و حالا سه ساله که ازدواج کردم همسرم دیپلم داره ولی حتی دیپلمشو به زور گرفته بعد ازدواج متوجه شدم کل خاندانشون همه زیر دیپلم یا نهایت دیپلم و خیلی کم لیسانسه دارن 

برعکس من خیلی برام مهمه تحصیلات یعنی اگه خانواده همسرم تحصیلکرده بودن من الان دکترامو میخوندم چون همسرم تحصیلات نداره من دارم دیونه میشم چون اگه خودم ادامه بدم بیشتر غصه میخورم که فاصله مون انقد زیاده

برعکس فامیلای ما همه تحصیلات بالا دارن حتی پیرمرداش فوق لیسانس دارن 

خانواده شوهرم دهه هفتادی هاشون دیپلمم ندارن 

قشنگ دارم دق میکنم

من فقط به خاطر علاقه زیادی که همسرم بهم داشت ازدواج کردم 

الان فقط به خود کشی فکر میکنم 

حتی تصمیم گرفتم هرگز بچه نیارم که اگه به تبار پدریش بره درس نخون بشه چه کنم 

تازگیا فهمیدم دلیل درس نخوندن اونا اینه که هوش پایینی دارن واقعا

واقعا هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم

البته شرایط مالی همسرم تعریفی نداره

امکان طلاق هم ندارم چون خودم خواستم 

شغل دولتی ندارم که بتونم طلاق بگیرم 

شوهرممم نداره مهریه بده

نوه های خونمون همه نابغه ان 

خواهرم شوهرش پزشکه 

شوهر من یه جورایی کارگره

از طرفی زندگی با حقارت و دوست ندارم اصلا 

تو رو خدا کمک کنید چه کنم 


اطلاعات تکمیلی

سن 30 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزيز 
ميتونم درك كنم چقدر براتون درس خوندن ملاك مهمي بوده ولي اينكه چون ايشان درس نميخواند شما پا بگذاريد روي علاقه خود و درس نخوانيد بعدها بيشتر خود را سرزنش ميكنيد اين قياس ها قطعا كامل نيست و نميتوان بر اساس تحصيلات شخصيت افراد را سنجيد 
اين افكار نااميدانه شما را به افسردگي كشانده 
سعي كنيد بر اين احساسات منفي غلبه كنيد 
و با توجه به اينكه شرايط استقلال و طلاق را به گفته خود نداريد از راه اصلاح شرايط قدم برداريد 
خود را سرگرم كنيد به درس خواندن به كار كردن تا كمتر اين افكار به سمتتان هجوم بياورد .اينكه شما با اگاهي و با شناخت به اين ازدواج تن داده ايد قطعا ملاك هاي خوب و مطلوبي در همسرتون ديده ايد سعي كنيد اين خوبي ها و ويژگي هاي خوب همسرتون را بنويسيد و ان را جلوي چشم خود بگذاريد كه وقتي اين همه حال بد به سراغتان امد نگاهي به ان خصوصيت خوب بيندازيد .
هيچ وقت نميشود ظاهر زندگي ها را باهم مقايسه كرد
خيلي مواقع ممكن است شما خوشحالي و ارامشي را تجربه كنيد كه در يك زندگي با تحصيلات عالي نباشد .اينها همه به خود فرد بر ميگردد اگر همسرتون حمايت گر است حتما به دنبال علاقه خود و ادامه تحصيل بپردازيد 
بهتره در صورت ادامه اين افكار با مشاور حضوري صحبت كنيد .

تجربه شما

login captcha

شما باید قبل از ازدواج این موضوع رو میدیدی نه الان.شوهرت هیچ تقصیری نداره چون شما ایشونو همینطور خواستی و قبول کردی حالا یهو به این نتیجه رسیدی برات کمه

تو منی یا من توام