2794

 سلام. هشت سالی میشه ازدواج کردم و دو تا بچه دارم  ،اوایل با شوهرم و خانوادش خیلی مشکل داشتم و خیلی خیلی آزارم میدادن الان که چند سالی از اون موقع ها میگذره رابطه ام با شوهرم بد نیست با خانوادش هم قطع ارتباط کردم اما کارها و حرف های اونها رو نمیتونم از یادم ببرم و همیشه بهشون فکر میکنم و جلو چشممه و روحو روانم لطمه خورده اصلا دیگه آدم مجردیهام نیستم  ،بزرگترین مشگل من اینه که هر روز آهنگ میزارم و گوش میدم و در همون حین تو تصوراتم با خانواده شوهرم میگم میخندم خاطره تعریف میکنم تو خونه قدم میزنم و همه این کارها رو میکنم تقریبا هر روز ساعت ها این کارا رو انجام میدم تا جایی که به شدت خسته میشم سرگیجه و سردرد و حالت تهوع میگیرم و انجام این کارها واقعا دست خودم نیست و کاملا بی ارادیه دیگه خسته شدم باید چیکار کنم؟ 

اطلاعات تکمیلی

سن 25 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام حالا هر بلایی سرتون اومده یکبار اتفاق افتاده ولی شما خودتون دارید هر روز تکرارش میکنید و خودتونو به در و دیوار می زنید این فکرها در ذهن شماست و فقط داره شما رو خسته و آزرده میکنه و هیچ خاصیت دیگه ای نداره وقتی این افکار منفی به سراغتون میآید از تکنیک های توقف فکر یا ذهن برگردانی استفاده کنید مثلا مثل یه آسمونی که ابری میشه و ابرها میان و میرن اجازه بدید این افکار از ذهنتون عبور کنند و بروند. یا مثل یه بلیبورد تبلیغاتی در اتوبان ها یا زمینهای فوتبال که یه تبلیغات میاد و پس از چند لحظه مکث با تبلیغات بعدی جایگزین میشه افکار منفی خود را با افکار مثبت یا منطقی جایگزین کنید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha