2794

زندگی بعد از خیانت همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 98 بازدید

سلام.

من ۴ ماهه عروسی کردم، حدود دو هفته پیش فهمیدم که شوهرم سه ماه بعد از عروسیمون با یه خانم نظافتچی که حدودا ۱۰ سال ازش بزرگتره رابطه جنسی برقرار کرده...

از صبح با هم یه جا بودن و بعد از ظهر این کار رو کردن...

گفت دخول نداشتیم و سطحی بوده...(اندازش برای من به شخصه مهم نبود) 

ما عاشق هم بودیم‌...

اصلا نمیشه گفت همسرم منو دوست نداره و اینا... چون من بچه دار نمیشم، بیماری اعصاب دارم و قرص میخورم،(البته تو رفتارم مشکلی نیست. پرش داشتم که دیگه قطع شده و فقط واسه خواب میخورم) و با اینها که میدونست، با من ازدواج کرد... پولدارم نیستیم، قیافه پلنگ یا زیبایی خاص و اینا هم ندارم

یه آدم معمولی ام که خب کسی که دوستم نداشته باشه حاضر نمیشه با این شرایط باهام ازدواج کنه...

من وقتی فهمیدم ازش پرسیدم، اول منکر شد و بعد اعتراف کرد و گفت که دوبار بوده و شیطون گولش زده و پشیمونه و اینا...

حتی اون شب که من فهمیده بودم و داشتم به خدا گله میکردم، که خدایا من چه گناهی به درگاهت کردم که این بشه نتیجش...

اونم داشت گریه میکرد و گفت تو خودت دنبالش نگرد تو کاری نکردی... من خودم اشتباه کردم. من غلط کردم و اینا...

مشاوره رفتیم و مشاور باهاش حرف زد، بعدش بهم گفت اگه آدم هرزی بود من خودم میگفتم جدا شو...

الانم تصمیم با خودته، ولی چون گفتی واست مهمه که چجور آدمیه، من میگم که آدم هرزی نیست و واقعا راست میگه که اشتباه کرده...

درسته که کارش خیلی اشتباه بوده... درسته که حق داری هر کاری بکنی...

ولی اون پشیمونه و واقعا دوستت داره...

به جز اونم رابطه ای چیزی نبوده...

حالا الان بعد از دو سه هفته، حالم بهتر نمیشه‌..

خیلی بهش فکر نمیکنم...

ولی تو یه فیلم که میبینم یکی عاشق یکیه، حالم بد میشه... اون اوایل که تبلیغ تلویزیون هم میدیدم میگفتم اینم خیانت میکنه، چرا نکنه؟

ولی الان اون کمتر شده، ولی بازم وقتی هست حالم خوبه، ولی وقتی نیست زمین و زمان میخورتم...

اصلا بحث شک و اینا نیستا...

کلا از اول زندگیمونم از هم دور میشدیم حساس تر میشدم و زودتر دعوامون میشد...

وقتی هست حضورش انگار باعث میشه ناراحت نباشم...

ولی امروز مثلا با این که خونه مامانم بودم و تنها هم نبودم، ولی تلویزیون میخورتم، گوشی میخورتم...

کلیپای طنز زن و شوهرا میخورتم...

اصلا از اون روز همش میگم پس قطعا بابامم خیانت کرده، باباشم خیانت کرده، بابابزرگم هم خیانت کرده...

شوهر من خیلی خجالتیه...

حتی مشاور هم میگفت عجیبه که تونسته این کار رو بکنه...(نه بخاطر حیا... بخاطر خجالتی بودن و اینکه روش شده حرف بزنه)

اصلا حس و حالم خوب نیست...

دوستش دارم، تقریبا هم فکر نمیکنم باز دیگه تکرار کنه...

ولی حالم خوب نیست...

حس سرخوردگی دارم...

همش میگم چرا باید ببخشم؟؟؟

نبخشم باید زندگیمو خراب کنم؟؟؟

اون اشتباه به این بزرگی بکنه، منم ببخشم و تموم؟؟؟

نامردیه خب‌...

نمیدونم چجوری حالم بهتر بشه...

مشاوری بجز همین مشاوری که رفتیم نمیشناسم که بدونم حتما خوبه...(تشخیص و اینکه چیزی حالیشون هست یا نه)

اونقدرم پول نداریم که هی مشاور امتحان کنیم...

این مشاور هم تنها حرفی که زد این بود که تو حق داری، کارش خیلی اشتباه بوده، ولی خیلی خودتو نخور... چیز عجیبی نیست...

همشون میکنن... کار بدیه، حق داری ناراحت باشی، حق ندارن این کار رو بکنن، ولی فکر نکن فقط سر تو اومده...

ولی نمیتونم با این حرفا آروم شم...

نمیدونم چیکار کنم حالم بهتر بشه...

با اینکه با خودش کنار اومدم و با هم خوبیم و خیلی دوستش دارم، ولی بازم حالم اصلا خوب نیست...

انگار چیز خیلی مهمی رو از دست دادم...

انگار یکی از عزیزانم مرده...

انگار سرم کلاه رفته...

نامردی شده در حقم‌‌‌...

اون چنین کاری در حقم کرده و هیچی به هیچی...

البته هرچی بهش بگم انجام میده، ولی نه خودش بلده چیکار کنه، نه من خودم میدونم چی ازش بخوام که بکنه...

نه خونه و ماشینی داره، نه پول خاصی...

وکالتنامه طلاق هم دارم.

چیکار کنم یکم آروم بشم؟؟؟

احساس میکنم خیلی نامردیه‌‌‌...

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۴ جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده و زوج درمانگر

با سلام 
دوست عزیز اجازه ندهید این افکار در ذهن شما اینقدر باقی بماند واینقدر تحلیل کنید که دچار وسواس فکری شوید.شما درد دارید ولی میشود با تکنیکهایی رنجش حاصل از دردتان را کاهش دهید یکی از این تکنیکها تنفس شکمی ست .الان خطاهای شناختی وفکری زیادی دارید که بهتر است شناخت داشته باشید نسبت به آنها تا بتوانید افکار کارآمد را در ذهنتان جای دهید وبیشتر کنید پس بهتر است حتما بایک روانشناس که درمان شناختی -هیجانی انجام میدهد وقت بگیرید الان جند هفته بیشتر از این اتفاق نگذشته وشما به شدت تحت تاثیر هیجان منفی ناشی از آن هستید وبه تنهایی سخت میتوانید بر خودتان وافکارتان مسلط شوید .پس خودتان را در این وضعیت قرار ندهید .به نطر میاید هردو شما عزت نفس پایینی دارید که باید این مسیله هم درمان شود 
سربلند باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha